کد خبر: 13609
تاریخ انتشار: فروردین 21, 1403

شهیدنامه ایرنا استان سمنان؛ جاویدنام محمد داوودیان

 

سمنان – ایرنا – شهید محمد داوودیان فرزند علی اصغر و رقیه از شهر امیریه دامغان در دیار دارالمرحمه سمنان است که در سن ۲۰ سالگی در منطقه عین خوش و عملیات محرم به شهادت رسید.

 

به‌ گزارش ایرنا، سال ‌۱۳۴۱ دفتر روزگار ورقی دیگر خورد و نام محمد فرزند علی‌اصغر را در بیست‌وهفتمین روز از شهریور در خود ثبت کرد. نامی که پدر برایش برگزید و شناسنامه‌اش را به آن مزین کرد.

 

امیرآباد (امیریه) دامغان قدم‌های مبارکش را پذیرا شد. فصل شور و نشاط و سرخوشی‌های کودکانه را فارغ از دغدغه‌های روزگار پشت سر نهاد. به مدرسه رفت و تا دوم دبیرستان درس خواند.

 

سر سفره با کرامت پدر و مادر متدینش، باغ جانش را به چلچراغ ایمان و معرفت روشن کرد. در گذر روزهای عمرش، ایمان و صبر و توکل را تجربه کرد. دوست‌داشتنی بود و قلب پیر و جوان از محبت به او لبریز…

 

نیروی بدنی بسیار بالایی داشت. پرتوان، پرانرژی و پرنشاط بود. به ورزش فوتبال و مسابقات دو میدانی علاقه‌مند بود. در سال‌های ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷ به طور مستمر در مسابقات فوتبال و هم‌چنین مسابقات دو و میدانی شرکت می‌کرد.

 

در سال ۱۳۵۷ مقام اول مسابقات دو و میدانی را در امیرآباد از آن خود کرد.

با شروع جنگ و آغاز حمله دردمنشانه پلیدان اهریمن‌صفت به آب و خاک میهنش دیگر نه دل درس‌خواندن داشت و نه شوق ورزش کردن و نه تاب ماندن. در بهار سال‌های عمرش راه جاودانگی‌اش را انتخاب کرد و به جرگه بسیجیان و لشکریان مخلص سپاه توحید پیوست.

 

داوطلبانه دل دریایی‌اش را به اقیانوس جنگ سپرد. دو مرحله به جبهه رفت، ۶ ماه در جبهه‌ها ماند و حماسه‌ها آفرید. سردستان‌های برف‌خیز کردستان و خاک‌های داغ و تفتیده جنوب و رمل‌های روان، هنوز خاطره مردی و مردانگی‌ها و رد پاهای مهربانش را در یاد دارد.

 

محمد که جوهره مردی و فتوت با گوشت و پوستش عجین و آمیخته بود، مرد راستی و درستی و ورزش بود و سرانجام در عملیات محرم در عین‌خوش در روز یازدهم آبان‌ سال ۱۳۶۱، ترکش خمپاره او را از زمین برکند و مسیر آبی پرواز را در چشم برهم‌زدنی طی کرد.

 

شهادتش هم‌زمان با شهادت اباعبدالله‌الحسین(ع) بود. پیکر پاکش پس از تشییع در گلزار شهدای زادگاهش دفن شد.

 

در قسمی از وصیت نامه شهید آمده است، خدایا تو می‌دانی و خواهی دانست که شهادت من به خاطر پست و مقام نیست. به خاطر تکبر و از برای خودپسندی و عجب و ریا نیست. به خاطر خودبینی نیست، شهادت من به خاطر عشق به لقای تو و به عشق راه تو است و از تو می‌خواهم مرا از یاران صالحین قرار بدهی و در راه خودت به شهادت برسانی. خداوندا از تو می‌خواهم که مرا در سنگره مبارزه و جهادت به شهادت برسانی زیرا مردن در رختخواب از برای من مایه ننگ است. زیرا شهادت قله رفیع بشریت است.

 

سخن شهید با پدر و مادر در وصیت نامه

پدر و مادر عزیزم، درود و سلامتان باد که این‌گونه فرزندی را پرورش معنوی دادید تا این‌گونه در صف مبارزین قرار بگیرد و با هرگونه شرک نفاق به مبارزه برخیزد.

آفرین بر تو ای مادر ایثارگر و ای پدر مبارز که این‌گونه فرزندی را به جامعه تحویل دادید تا در صف صالحین و صدیقین قرار بگیرد پس تا لب می‌جنبد گویم آفرین برشما.

 

پس مادر، از تو می‌خواهم که در تشییع پیکر من که شاد و خوشحال هستی دست‌های خود را به سوی آسمان دراز کنی و بگویی « بار خدایا این هدیه ناقابل من را به تو سپردم و ان‌شاءالله این هدیه مورد قبول تو باشد.»

 

زیرا که ملتی مکتبش شهادت باشد دیگر اسارتی وجود ندارد پس مادر نباشد که در مجلس شادی من افرادی منافق و افرادی که هنوز امام را نشناختند و افرادی که اسلام را نشناخته‌اند به مجلس من راه یابند من می‌خواهم افراد مؤمن به ولایت فقیه مؤمن به انقلاب وعاشقان راه الله و افراد ریش‌سفید در مجلس من حاضر شوند.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *