کد خبر: 1916
تاریخ انتشار: شهریور 28, 1400گروه : پاشویه
نبرد مهماندوست و شکست اشرف افغان از ایران
بیست و هشتم شهریور ۱۱۰۸ خورشیدی یکی از نبردهای سرنوشتساز در تاریخ ایران زمین رقم خورد؛ نبردی که نادرشاه افشار در مهماندوست دامغان شکستی سهمگین بر اشرف افغان وارد کرد و ایران را از چند پاره شدن نجات داد.
پایگاه خبری دامغان نما؛ فتح اصفهان به دست افغانها سبب شد تا دورانی پراضطراب و بحرانی در تاریخ ایران آغاز شود؛ دورهای که در نوشته های اروپایی های همان عصر دوران انقلابات ایران خوانده شد و به قول عبدالحسین زرین کوب، «شاید بهتر بود که عصر وحشت می خواندند» و اما در حالی که در این دوره ایران دستخوش آشوب افغانها، تجاوز عثمانیها و روسها بود، شاه طهماسب دوم در پی فردی میگشت تا به اتکای او حکومت از دست رفته صفویه را احیا کند. به همین دلیل فتحعلی خان قاجار را به نیابت سلطنت انتخاب کرد و در حالی که مشهد در دست ملک محمود سیستانی بود، مردی به طهماسب دوم معرفی شد که توانست سرنوشت ایران زمین را به گونهای دیگر رقم بزند. او نادرقلی فرزند امامقلی بیگ از ایل افشار بود که توانست از تجزیه ایران جلوگیری کند.
قدرتگیری نادر
روایت حال نادر آنچنان در تاریکی افسانهسازیها و خیالبافیهای محب و مغرض مستور شده است که با توجه به هردو نهایتی که شخصیت وی بعدها به هم رسانیده، امروزه نیز تحقیق در احوالش مشکل است اما بنابه نوشته محمد شفیع وارد او را «میرزا نادرقلی از سردارزادگان چریک افشار» مینامد که «والد نامدارش ایشیک آقاسی سلطان بلده ابیورد من اعمال خراسان از زمان قدیم بود». به هر ترتیب مورخان نام اصلی او را نادرقلی میدانند که هنوز به ۱۸ سالگی نرسیده بود که همراه با مادرش در یکی از یورش های ازبکهای خوارزم به اسارت آنها درآمد. بعد از مدت کوتاهی از اسارت گریخته و به خراسان بازگشت و در خدمت حکمران ابیورد باباعلی بیگ بود اما بعد گروه کوچکی را به دور خود جمع کرده بعد از کنترل چند ناحیه خراسان خود را نادرقلی بیگ نامید.
در همین اوان فئودال بزرگ ملک محمود سیستانی حاکم سیستان تا حدی مانع قدرت گیری نادرقلی بیگ شد اما نادر به پشتیبانی طهماسب دوم و فتحعلی خان قاجار توانست مالک محمود را شکست دهد. به همین دلیل طهماسب دوم، او را والی خود در خراسان اعلام کرد و بعد از آن نادر اسم خود را به طهماسب قلی تغییر داد اما مدتی بعد مناسباتش با طهماسب دوم قطع کرد و بعد از سرکوب چند ایل به حکمرانی کامل خراسان رسید و با افغانها وارد جنگ شد.
نبرد مهماندوست
آنچنان که که میلاد حسینی در رمان «خانِ کوه هزارمسجد» می نویسد: مزرعهها در زمستان چهره غمگینی داشتند. کپههای زرد علوفهها روی همدیگر، سگهای ولگرد که میان مزرعهها دنبال یکدیگر میکردند و تک درختهایی خشکیده و بی برگ که بالای تپهها حسی از تنهایی را به انسان منتقل میکردند … رفتن به جنگ چقدر برای مردان تلخ است. ترک کردن خانه و رفتن به جایی که شاید کشته شوی و هیچ گاه برنگردی و اما در چنین شرایطی نبرد مهماندوست میان قوای نادرشاه افشار و اشرف افغان در دامغان به وقوع پیوست.
میرزا مهدی خان استرآبادی در خصوص این نبرد می نویسد: در کنار آب مهماندوست طرفین دست از جان شسته، به مقابله یکدیگر شتافتند. در آن روز آن حضرت تمامی لشکر فیروز را یک قول قرار داده، تفنگچیان پیاده را که هر یک با سام سوار برابر بودند، فوج فوج با توپخانه صاعقه بار محیط آن دریای خونخوار ساختند و مقرر شد که افواج ظفر پژوه و دلیران انجم شکوه به همان نهج گروه گروه در جای معین در کمال آرام و وقار ضبط عنان ثبات و قرار کرده، بدون امر همایون از جا در نیایند و دست به استعمال آلات حرب نگشایند تا اینکه سرانجام دستور جنگ و کارزار صادر شد و همین که قوای اشرف در تیرس توپ ها رسیدند به فرمان نادر شیپور حمله نواخته شد. فتیله های توپ ها را آتش زدند و باران گلوله روی قوای اشرف فروریخت. قوای نادر به حرکت درآمدند. از یک طرف پیاده نظام و از طرفی دیگر سواره نظام به طرف میدان جنگ تاخته با پیاده نظام و سواران اشرف درآویختند. نخستین حمله و یورش سپاهیان اشرف با پایداری و استقامت سپاهیان نادر مواجه شد و پس از زد و خوردی شدید دفع کردند.
پس از اندکی سکون، قوای اشرف مانند سپاهیان نادر صف آرایی کردند، دسته ای در جناح راست و گروهی در جناح چپ قرار گرفته و عمده قوا در مرکز اجتماع کردند و برای مرتبه دوم بی باکانه حمله آغاز شد. این مرتبه جنگ با شدت بیشتری میان طرفین درگرفت، سواره نظام اشرف که بهترین جنگجویانش بود، هنگامه ای برپا کرده بودند. نادر به رسم همیشگی تبرزین به دست گرفت، نعره زنان در صدر سواران خود به عقب سواران اشرف حمله ور شد و زبده ترین سواران اشرف در این جنگ تن به تن کشته شدند.
گرد و غبار فضا را پر کرده بود، صدای تبل و شیپور، چکاچک شمشیرها، شیهه اسبان، فریاد زخمی شدگان و نعره دلاوران محشری برپا کرده بود و سومین حمله آغاز شد. توپخانه نادر غوغا کرده بود و سواره نظام اشرف را راحت نمیگذاشت و سواره نظام نادر یک حمله و یورش شدید توپخانه اشرف افغان را از کار انداخت و سواره نظام و پیاده نظام نادر حمله قوای اشرف را خنثی کردند و با مهارت آنها را دور زده و حلقه محاصره را هر لحظه تنگ تر می کردند تا به این ترتیب افراد سپاه اشرف افغان در چنگ سپاه نادر شاه افشار گرفتار شدند تا آنجا که به نوشته استرآبادی، افاغنه از مشاهده این حال مانند توپ آتش به جان افتاده، دود از نهادشان برآمد. آن طایفه از هر طرف که هجوم آور شدند، خود را در دریای آتش شناور دیده، به جانب تیپ خود شتافتند. پس قول همایون به همان ضابط و ترتیب متوجه تیپ افغان گشته به توپ دیگر علمدار ایشان از پا درآمد.
اشرف چون لوای اقبال را سرنگون دید، دم را علم کرده، توپخانه و اسباب خود را گذاشته مانند بخت خود برگشته رو به گریز نهاد اما تعداد زیادی از افغان ها و فرماندهان آنها در جنگ کشته شدند و تعداد قابل توجهی نیز دستگیر شدند و اما فردای آن روز که نادرشاه قوای خود را برای حمله آماده می کرد، اثری از اشرف افغان و قوایش مشاهده نکرد به همین دلیل دستور دفن کشته شدگان را داد و عده ای از سواران مامور شدند تا پیروزی او بر اشرف افغان را بر همه ولایات اعلام کنند.
دیدگاهتان را بنویسید