کد خبر: 2149
تاریخ انتشار: مهر 4, 1400
گروه : ایران

به یاد یگانه کم‌نظیر دوران، علامه حسن‌زاده آملی رضوان‌الله علیه

به یاد یگانه کم‌نظیر دوران،      علامه حسن‌زاده آملی رضوان‌الله علیه

بارها ایشان را از نزدیک دیده بودم. مخصوصاً در مجالس ترحیم عالمان دین که در حرم مطهر برگزار می‌شد یا پس از نماز جمعه وقتی از مصلای قدس به‌طرف مدرسه می‌رفتم، مسیرم را به‌طرف خانه‌اش در خیابان صفائیه متمایل می‌کردم، به امید آنکه شاید آقا را در کوچه در حال عزیمت به تهران یا گفت‌وگو با میهمانی، زیارت کنم، چراکه چند چنین اتفاق افتاده بود.
گرچه بیشتر به علم و عرفان شهرت داشت، اما مدارا و مردم‌داری، شاخصه برجسته آن عالم ربانی بود. از اینکه در مسیر، کسی به‌دنبالش راه بیفتد و همراهی‌اش کند، سخت ناراحت می‌شد. یک بار با صدای بلند گفت: “بروید، شما هم طلبه‌اید من هم طلبه‌ام، چه از جان من می‌خواهید؟!” و بعد هم خیلی جدی ادامه داد: “به رسالت قسم، به امامت قسم، بروید دیگر.” و در حالی‌که لبخند شیرینی گوشه لبش نقش بسته بود، به آرامی گفت: “منظورم رسالت مُسیلمه کذّاب است و امامت عمر”، و خیلی ساده و صمیمی گل لبخند را روی لبهای همه نشاند.
نزدیکی‌های خانه که می‌شد، جلو در مغازه‌ها می‌ایستاد و با صاحبان مغازه خوش‌وبش می‌کرد. انگار نه انگار او همان عارف سالک الی اللهی است که مردان طریق سعادت، ریزه‌خوار معرفت و معنویت اویند. کاسبها را به نماز فرامی‌خواند و از آنها می‌پرسید نماز خوانده‌اند یا نه.
خلاصه این‌که همه دوستش داشتند؛ محبتی که ریشه در عشق الهی داشت، این را می‌شد از نوشته‌هایی که روی در خانه‌اش با مداد و خودکار می‌نوشتند، فهمید که دست‌خط افراد مختلفی از جای‌جای ایران اسلامی بر روی آن در دیده می‌شد، تا جایی که هرچند وقت یک بار، مجبور می‌شدند آن را دوباره رنگ بزنند تا دفتری دیگر برای ثبت دل‌نوشته‌های عاشقان حضرت علامه باز شود.

روح آن یگانه کم‌نظیر دوران شاد باد که خیلی زود دلتنگ‌اش شده‌ایم. خیلی زود…

۴ مهر ۱۴۰۰
در آستانه اربعین حسینی
مصطفی ترابی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *