کد خبر: 7071
تاریخ انتشار: اردیبهشت 25, 1401
گروه : تلخند

قندان گیت

تو لب وا میکنی و
تمام قندان ها
فشارشان می افتد…….!!

عمو صفر همینطور که چایی رو هورت می‌کشید
پرسید :
به نظِرِت چندتا قندان میانه شورایه؟
گفتم : چی بگم والا !؟
عموصفر همینطور که با افکارش درگیر بود گفت : بمبیه ها برا خودش …
بعد پوزخندی زد گفت :
اگه بشکِنِه پولشه از پرتاب کننده میگیرِن یا از هدف؟
بعد رو کرد به من و گفت :
اصلا چرا قندان چینی ؟
باید قندان استیل بزارن .
گفتم : حالا چه توفیری داره؟
گفت : هم بیت المال حرام نمیشه هم شجاعت
بقیه کم نمیشه .
گفتم : عموجان ، من اگه بجای قندان با قند هم تهدید بشم همه چی رو منکر میشم، استیل و چینی که جای خود داره.
عمو صفر متفکرانه گفت :
قندانه ، درستش کنیم، لیوانه چوکار کنیم ، لیوان پرت نکونن !؟؟
گفتم : حالا لیوان کاغذی مشکل رو حل میکنه
ولی چایی داغ رو چکار میکنی ؟
عمو صفر گفت : آری دگه طرف جوش میاره
چایی داغه میپاشه رو طرف ، تمام جان و ما….
طرفه میسوزانه.
اصلا چرا چایی !؟
آب خونک بِدِن ، هم سالومه تره ، هم اگه کسب چیزی گفت و کسی سوخت ، میتونه بخوره خونک شووه
یا بقول دکتر محمود ؛ بریزه اونجه که…..

گفتم : اونجوری بخوای فکر کنی ،
وقت ورود باید مثل گیت فرودگاه ، کمربند فندک و ناخن گیر و….
تحویل بگیرن ،موقع خروج تحویل بدن.

عمو صفر دوباره پوزخند زد و گفت :
این شلوار به اعتبار کمربند اون بالا میمانه
نه عمو جان ، نمیشه.
بعد ادامه داد:
من میگوم میان اجباریوم که باشی …. جدیدا
حق حرف ندارِن ،
عمو جان تو جدیدی ، تا چند وقت سهمیه صحبِت نِداری
بزار بوی نویی ات دربوره  بعد .

گفتم : بیخیال عمو جان
سو ء تفاهم شده ، طرف قصد پرتاب نداشته
میخواسته بگه ” به همین شیرین کام قسم ”
بعد یکی ترسیده ، که تقصیر خودشه
بقیه هم که در کمال آرامش و امنیت تکذیب کردن
دیگه.
عمو صفر گفت : ایشالا که پسر….
ولی خوب اگه همین چیزا روم نباشه
برخی اعضا که اسمشان نیسته…
مگه اینکه  بساط تایید و تکذیب به پا باشه
تا اسم بعضی ها رو بِشنووییم.

لغزگو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *