کد خبر: 994
تاریخ انتشار: مرداد 30, 1400
گروه : پاشویه

محرم در همسایگی جنوب دور دامغان

محرم در همسایگی جنوب دور دامغان

پایگاه خبری دامغان نما _ سید ابراهیم برهانی
شهرستان خور از سمت شمال به دامغان همسایه است و ما صبح عاشورا به طرف
روستای “مهرجون” به راه افتادیم و به سمت شرق خور ادامه مسیر دادیم تا برای حضور در جمع عزاداران سیدالشهداء به قول محلی ها مهرجون شرکت کنیم.
روستای مهرجون (مهرجان) از توابع خور و بیابانک است. از طرف جنوبش به یزد می خورد و از شرق به طبس وغرب به انارک و از شمال به جندق و بعد به دامغان کمتر از حدود صد سال قبل جزء استان قومس و شهرستان دامغان بوده است. این روستا بر کویر زیبا و توریستی
” حلوان” مشرف است؛ روستاهای زیبایی
که بیشتر شبیه روستاهای شبه جزیره عربستان و فلات کشور اردن است را در مسیر خود شاهد بودیم. درختان نخل و کوه ها و روستاهایش ما را به یاد واهه های اطراف شهر مدینه و فلات های “نجدعربی” حجاز می اندازد! به خصوص کوههای آنجا!

در روز عاشورا به بزرگترین حسینیه منطقه واقع در مهرجون رفتیم حسینیه ای بزرگ با معماری به سبک قاجاری زیبا. حقیقتأ بنده به جز حسینیه حداده دامغان حسینه ای بزرگتر از این را ندیده بودم. بزرگان و تعزیه گردانان روستا به رسم مهمان نوازی پذیرایی بسیار خوبی از ما نمودند و حجره مردانه و زنانه در بهترین مکان حسینیه را در اختیار خانواده ما قرار دادند و اما مراسم نوحه خوانی جالبی داشت
حدود ۱۵ نفر از خوانندگان در صف میکروفون منتظر نوبت برای نوحه خوانی ایستاده بودند
از بچه پنج ساله تا پیر مرد نود ساله هر کدام فقط باید پنج دقیقه پشت میکروفون می رفتند و نوحه می خواندند. و اما دسته سینه زنی و زنجیر زنی یکی بودند مثلإ اگر نوحه خوان نوحه به آهنگ سینه زنی می خواند هیئت سینه زنی می کرد و اگر نفر بعدی آهنگ خواندن را به زنجیر زنی می خواند همان سینه زنها زنجیر آماده خودشان را که به قلاب کنار شلوار و یا کمربند خود آویزان کرده بودند بر می داشتند و همگام با نوع و دستگاه موسیقیایی نوحه خوانان عمل می نمودند واقعأ که بسیار جالب بود. از نظم و انضباط و عدالت و انصاف در هر دو طرف. متإسفانه در بعضی از شهرستانها مداح روضه خوان و تعزیه خوان یک جورایی ادعای طلب را از تعزیه گردان دارند! خود را مالک و حقدار میکروفون های مجالس عزاداری می دانند و اگر تازه واردی با صوت و آهنگ برتر بخواهد پشت میکروفون برود عبوس و خشمگین می شوند
یا اینکه مستمع را خسته و کوفته می کنند
و آنان را پشیمان از شرکت در عزاداری….
در یک مجلسی در دامغان که عده ای را برای شام نذری دعوت کرده بودند
وقتی مداحان مراسم را به درازا کشاندند؛ و به قول معروف “شام را با اعمال شاقه” یکی کردند
مورد اعتراض یکی از علمای بزرگ شهر واقع شد و به صاحب مجلس اعتراض نمود و به طعنه گفت:
اگه ما را به شام دعوت کردی پس کو شام؟ ما را خسته کردید! بس دیگه!!
در حسینیه مهرجان داستان داستان دیگری بود هر خواننده (مداح) فقط پنج دقیقه نه بیشتر؟
آنهم اجرایی با آهنگ و سبک های گونا گون که هیچ مستمع و عزادار ی را خسته نمی کرد…
یک علم و یا طوق را در دسته کشی روز عاشورا بر داشتند و در کوچه و محله های روستا به راه
افتادند و جالب است بدانید که مردم روستا در پای این علم سیصد گوسفند و یک شتر ذبح کردند!!! من فکر می کردم که فقط تکیه ابوالفضل ( ع) دامغان چنین رسمی است و هرگز نمی دانستم که در یک روستایی واقع در دل کویر چنین قربانی سنگینی مرسوم باشد!!
حاصل قربانی ها را در حسینیه روستا طبخ کردند و مابقی را به مردم فروختند و قسمتی را هم به اهالی نیازمند تقسیم کردند.
و ما هم بر سر این سفره پر بر کت نشستیم و صبح یازدهم به دامغان بازگشتیم.
و سال بعد قسمت به شوش دانیال در خوزستان قرار گرفت.


نمایی از روستای ” مهرجان” از توابع خور
و بیابانک در جنوب دور دامغان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *