کد خبر: 6223
تاریخ انتشار: اسفند 27, 1400
دامغان نما در پی دغدغههای مردمی در پاسخگوسازی سازمانها بررسی میکند؛ عید، موعد تحول طبیعت را هنگامه کنفیکون ساختاری در ادارات و نهادهای خدمترسان کنیم. سیدرضا جزء مومنی سازمانها در پی نیازهای انسانی و به محوریت انسانِ مسئول و پاسخگو در قالب ساختاری تعریف شده، ایجاد گردیده تا مردم به اعتبار آنها از آرامش و رفاه در زندگی برخوردار باشند و اساسا ساختارهای سازمانی با باور کارگشایی، حضور دارند و کارگزاران در هر ردهای قرار است خادم بیمنت باشند و با گرهگشایی از کار مردم، هم خدمت صادقانه داشته باشند و هم خود را به تعالی تعریف انسان با ویژگی انسانیت برسانند. در کشور ما جمعیت بسیاری و بیش از حد استاندارد جهانی در لباس کارمند در استخدام دولت و نهادهای غیردولتی هستند و با انواع تعهدات ساختاری منطبق با قوانین جاریه کار و امور اجتماعی و سازمان اداری و استخدامی در حال فعالیتند و جمعیت بسیاری نیز خارج از قواعد کار در شیوهای از بهرهکشی نوین کار میکنند ولی کارفرمایان بیانصافی هم هستند که حقوق حقه را ادا نمیکنند که البته بخشی از چالشهای بیکاری به این موضوع دامن میزند و نکبت این رفتار متوجه افرادی می شود که ناگزیر تن به مشاغل کمدرآمد میدهند. علاوه بر قشر یادشده، همه روزه شاهد فعالیتهای پارازیتی تعدادی از مردم در قالب واسطهگری و تلاشهای کم ثمر شغلی هستیم و تعدادی از شهروندان هم نان را در زبالهها میجویند و با زبالهپویی، زندگی را میگذرانند و البته عبارت شغل آزاد به دنیایی از مشاغل با شناسنامه و بی شناسنامه اطلاق میشود که از دکهدار و مغازهدار تا بزرگترین تاجر را در بر میگیرد و … تا اینجای کار همه چیز برای افراد جامعه در قالب معمول اجتماعی تعریف شده ولی آنها که آب باریکه دارند از وجاهت خاصی برخوردارند و بین مردم، انگشتنمای اشارهاند که فلانی کارمند دولت یا کارمند بانک و دانشگاه و … است و همین وجاهت تزریقی، موجب غرور کاذب خادمانی میشود که خیلی زود مردم را زیردست خود میپندارند و تمام مکافات کارگزاری از همینجا شروع میشود و بسیاری از دغدغههای سازمانی، ریشه در همین تعریف نامناسب از روال کاری کارمندان دارد. عید امسال باید به دولت مردمی جناب دکتر رییسی کمک کرد و در کنار ادعّای درست و مطالبه افزایش حقوق باید سازمانها را منطبق با دیدگاه مقام معظم رهبری، پاسخگوتر کرد و اساس پاسخگویی، ریشه در تغییر رفتار روسا و کارمندان دارد که ضرورتاً باید از سطح بالاپنداری خود بکاهند و در کنار کارمندان و همکاران خود به شکل جمعی پاسخگو باشند و البته دولت نیز باید با بازنگری مجدد در اصول سازمانها، طرحی نو دراندازد و با چابکسازی و تشکیل دورههای آموزشی و تزریق اتوماسیونهای هوشمند در خدمت تعالی سازمانها و نهایتاً مردم محجوب سرزمین مهر باشد. و در خاتمه، نگارنده سالی را با تولید نوشتارهایی از جنس مردمداری در حیطه رفتار اجتماعی تقدیم نمود که در جای خود با انرژی مضاعف مردمی روبرویم ساخت و نیز با دل و دست باز، پذیرای انتقادات هم بودم و باز هم تاکید میکنم که مراتب نوشتار ناظر به هیچ فرد یا سازمانی نبوده و نیست و گرانیگاه سخن بر تصحیح رفتار سازمانی در ایران عزیز زیر پرچم همیشه به اعتزاز جمهوری اسلامی اشاره دارد. یادمان باشد که تمامی شعارهای نوروزی سالهای اخیر مقام معظم رهبری با کلیدواژه تولید و تعالی شرایط اقتصادی همراه بوده که جای دارد در کنار این رشد و پویایی اقتصادی که عمدتا بار به شانه بخشهای خصوصی دارد؛ کارمندان نیز همراه با مردم، رمز و راز کارگشایی را بیش از پیش مشق کنند.
بعضی ها هم اسیر جادهها میشوند و با رانندگی شبانهروزی، کسب درآمد میکنند و تعدادی هم نان را در کشاورزی و باغداری یافتهاند و بالاخره هر کسی در لباسی به کسب درآمد مشغول است ولی نکته آن است که در ایران ما برجستهترین شغل را در باور عموم در کسوت کارمندی با عبارت آشنای” آب باریکه” می شناسند که هم بیمه دارد و حقوق و مقرری ماهانه که به اعتبار آن میتوان رونق زندگی را توقع داشت.
آب باریکه برای برجستههای سازمانی در اندازههای سیلاب، وحشتناک است و در سازمانهایی که خود درآمدزا هستند که رودخانه، جاری است و کارگزاران آنها از محل درآمد نفت و مالیات، حقوق حقه خود را از جیب مردم میستانند و نوش جانشان …
این قشر و موضوع یادشده به هیچ وجه اشاره مطلق به تمامی جامعه کارمندی ندارد و شاید جمعیت مختصری را در برداشته باشد ولی به هر اندازه از حضورِ سرخوشان کارگزاری، میتوان شاهد التهاب محیطی در سازمانها بود که در مجموع میتوان سازمان را به اعتبار عدم پاسخگویی افراد، سازمانی ناکارآمد تلقی کرد.
سازمانها بر اساس دستورات بالادستی مسئولین، کنترل و نظارت میشوند و بخشنامه و آییننامه و دستورالعملهای سازمانی همراه با اتوماسیونهای اداری در خدمت کارمندان هستند تا گرهگشای کار مردم باشند ولی میزان رضایت جامعه از سازمانها در حد مورد انتظار نیست و عموم مردم، گله دارند زیرا ساختارهای سازمانی، بسیار پیچیده است و آییننامهها در اختیار ارباب رجوع نیست بلکه به عنوان یک راز ساختاری در اختیار مدیر سازمان است که به زیردستان ابلاغ می شود و مردم معمولا با حقوق خود آشنا نیستند و سازمانها با منّت، کارگشایی میکنند و روال اداری سازمانها هم بسیار پیچیده است و نظام بوروکراسی حرف اول را میزند و حتی در این سالهای توسعه ارتباطات، باز هم شاهد واپسگرایی سازمانها هستیم و شاهدیم که در هر موقعیتی، جمعیت بسیاری پشت میزهای انتظار نشستهاند و جرات اعتراض هم ندارند.
مردم عادی قدرت مواجهه ندارند و در صورت اعتراض با واژگان آشنای “سیستم قطع است” مواجه میشوند و در این روزها که به بهانه کرونا از شش باجه تحویلداری فلان بانک فقط دو گیشه فعال است که یکی از آنها هم سرگرم کار آشنایان خود است و شمارشگر نوبت او حداقل 20 شماره عقبتر از همکار فعالش است.
تمام مقدمه ناخوب فوق صرفاً وابسته به کارمند نیست بلکه مدیران بیخیال و در عین حال کارنابلدی هستند که سواد سازمانی آنها در بعضی موارد از کارمندان زیردستشان کمتر است و به اعتبار کارآموزی در حالی مسئولیت پذیرفتهاند که حتی مدیریت میانی را در ساختار خود تجربه نکردهاند و از دسته جوانهایی هستند که در قاعده بیانیه گام دوم مقام معظم رهبری نمیگنجند زیرا دغدغه پاسخگویی را ندارند و یا نمیخواهند دغدغهمند باشند و اصلا نخبه در سازمان تلقی نمیشوند.
چابکسازیهای چندین مرتبه دولت در سازمانها، کار به جایی نبرد و طرح تکریم ارباب رجوع فلان دولت و حقوق شهروندی بهمان دولت راه به جایی نداشت و میزهای خدمت، خیلی خاموش برچیده شدند و انگار نه خانی آمده و نه خانی رفته!
در بعضی از سازمانهای درآمدزا دولتی، گویی به اعتبار نازشست برای تامین حقوق و مزایا و درآمدهای ناشی از ارائه خدمات، کارمندان با فشار مضاعف با مردم مواجه میشوند و خیلی راحت زیر بار نفرین و آه برآمده از سینه قشری از مردم، آب و برق قطع میکنند و یا با تحکّم و عصبانیت چند تکّه جنس دستفروش بینوای را پرت و پلا میکنند در حالی که پاسخگویی سازمانها مبتنی بر مرام و مشی نظام مقدس جمهوری اسلامی برآمده از شریعت اکمل الهی یعنی دین اسلام است که در آن به ارزشهای کارگشایی، بسیار تاکید شده و البته اگر نقصی هم در مقررات باشد معمولا خیلی زود مشخص میشود و رفع مشکل میگردد ولی ذات انسانهای کارمندی که مشق رافت را بلد نیستند؛ اصل خطای سازمانی در مجموعه ادارات است که با غرور کاذب، مردم را گماشته خود میپندارند و طرف حساب این نوشتار، دقیقا این افراد خودسرند.
کارمند میتواند در آیین کارگشایی آنقدر خوب کار کند و دستگیر جامعه باشد که علاوه بر تامین نان حلال، دعای خیر مردم را نیز در کیسه احساس خود داشته باشد به عبارتی کارمند باید اول برای خدا و بعد برای مردم و سپس برای خودش کار کند و شاید بپرسید پس سازمان کار کجاست و جالب آنکه سازمان کار مشی و شیوه خدمت را مشخص میکند و نقش شبکهای دارد که تمام اجزا را به هم وصل میکند تا پاسخگوی ارباب رجوع باشد و در تامین رضایت مشتری کوشش کند.
در بسیاری از کشورهای توسعه یافته با جمعیت بیشتر از ایران، شاهد جمعیت معدود و محدودی از کارمندان هستیم و جالب آنکه ساعات کار هم در روز و هم تعداد روزها در هفته به میزان ایران نیست ولی میزان رضایت از سازمانها چندین برابر ایران است.
نگارنده خود کارمند بوده و در جایگاه مدیر و مدرس دورههای تکریم ارباب رجوع و حقوق شهروندی، بارها شاهد درگیریهای بین رییس و کارمند، بین کارمندان، تبیضهای آزار دهنده بین کارمند و استاد و بین پزشک و پرستار بوده که البته دعوای همیشگی است و اصلاً محلی برای قیاس ندارد و هر کدام بنا به تعریف خاص در خدمت سازمان هستند.
کجرفتاریهای کارگزاران در هر سطحی، آزاردهنده است به شکلی که در راس یک سازمان میتوان شاهد اختلاس عجیب و فرار به کانادا بود و در کف سازمان میتوان شاهد عدم پاسخگویی به مردم و … بود ولی در هر صورت در مثل مناقشه نیست و “دزدی فقط از دیوار مردم بالا رفتن نیست” لذا در تمام ساعات کاری در دل یک روز فعال اداری باید کارگشایی مستمر داشت در غیر اینصورت خطای نابخشودنی مرتکب شدهایم.
حالا در آستانه نوروز باید در اندیشه تحول سازمانی به اعتبار توسعه پاسخگویی و کارگشایی بود و باید به مردم فکر کرد و کارشان را راه انداخت و چه فرصت خوبی است که کارگزار با تجهیزات سازمانی که در مایملک دولت و یا نهاد تعریف میشود در حالی که حقوق میگیرد؛ مردمدار و خلّاق در انسانیت باشد و بعضیها یادشان باشد که اگر قرار است به نص قانون “نه” بگویی دیگر نیازی به مدیریت تو نخواهد بود زیرا با درج یک اطلاعیه هم میتوان مدیریت کرد و “نه” گفت ولی مدیر را در فلان سازمان میگذارند تا با دلسوزی، مشق انسانیت کند و علیرغم سکوت آییننامهای به نفع مردم رای صادر کند که البته در شهرستانهای کوچک، رییس یک موسسه و نهاد و اداره خود را وقف سازمان بالادستی میکند تا بلکه راه به کرسی بالاتر داشته باشد لذا تیزی نگاه خود را به ارباب رجوع، چشمغره میرود؛ اخم میکند و حتی فریاد میزند و چوب قانون را به رخ مشتری میکشد.
افراد سازمانپرست دور از مردمداری نمیدانند که سرانجام از کره الاغ شغل دولتی به اعتبار بازنشستگی پیاده خواهند شد وآنگاه، بی شک بین مردم جایی ندارند و باید جلای وطن کنند زیرا به اعتبار قصه بهلول و هارون در حمام که هارون پرسید: بهلول! من چند میارزم؟ و بهلول گفت: یک دینار و هارون برآشفت و گفت: فقط لنگ من یک دینار است و بهلول گفت: من هم همان لنگ را گفتم و خودت بیارزشی! و جالب اینکه رییس خشن و بددماغ اگر از صندلی مدیریت پیاده شود که بیگمان میشود! هیچ ابهتی نخواهد داشت مگر اینکه مردمداری و مردم یاری کرده باشد و با غرور تمام اجر و حقوق خود را ضایع نکرده باشد.
کاش در موسم بهاران همراه با تحول طبیعت، ما کارگزاران نیز در اندیشه خدمت صادقانه، کاری کارستان کنیم و در اندیشه مردم باشیم و در سال نوین از قرن جدید برای خدا کار کنیم و با تامین رضایت مردم، نان حلال بر سفره اهل و عیال حوالت کنیم زیرا کار کارمند به هر سطحی، او را بی نیاز از کرنش نزد نانوا برای گرفتن دو نان خاشخاشی خوشپخت نخواهد کرد و برای تعمیر خودرو باید به دستان روغنی مکانیک بوسه زند و برای تامین مایحتاج معاش، چارهای ندارد جز اینکه زبان بریزد و …
پس در آیین کارگزاری، همگان خادم همند و تفاوتی در سطوح آن نیست حتی اگر رییسی خود را بی نیاز از سین جیم سازمانی مقامات بداند و با غرور کاذب، ساعت حضور و غیاب جداگانه بکارد که مبادا بر ساحت او برچسب کا رمند عادی بخورد و هر وقت دلش خواست بیاید و برود؛ باز هم کار عبث کرده و عجب سادهاند که فکر میکنند خدا نیز نعوذ بالله در خواب عافیت است و شاهدی بر کذب رفتارشان نیست.
و خدا بیدار کند رییسی را که خود را همه کاره میداند و بسیار از دامنه رنج خود در مدیریت میگوید و اینکه کار او بسیار دغدغه دارد در حالی که همزمان چندین موهبت دیگر را نیز تولیت میکند و با همان نان حلال به انواع مزایا و مزیتها در قالب هدایای الهی از باغ و خودرو و ملک و مشاغل و ارتقا ساختاری و سازمانی و … نیز میرسد و غافل که خدایی است در این نزدیکی…
پیشاپیش حلول سال نو را محضر دوستان، تبریک و تهنیت عرض مینمایم و از آستان حضرت مستعان، دوام توفیقات کارگزاران خدوم را خواهانم و برای کاهلان سیستم های سازمانی هم بیداری و عزت مسئلت دارم.
دیدگاهتان را بنویسید