کد خبر: 10290
تاریخ انتشار: فروردین 30, 1402گروه : یادداشت
وداع با رمضان در شوقآباد واژهها! سیدرضا جزء مومنی سال هاست می نویسم و نوشتن آرام بخش هر نگارنده ای است به نوعی که واژه ها به صف می ایستند تا نویسنده آنها را برای ابلاغ پیامی در اختیار بگیرد و دعوا و مرافعه کلمات که در محور انتخاب تو برای نگاشتن باشند ؛ آنقدر جذاب است که با روح و روان آدمی بازی احساس دارند و تو با وسواس ، تلاش می کنی خوش فرم ترین و زیباترین آنها را به خدمت بگیری و بی حرف اضافه ! تمام ماجرا را به هم پیوند دهی تا حاصل تلاش به کرامت صاحب کلام و اسماء که فقط ذات اوست ؛ و حالا حرف های تو تلقی میشود؛ انرژی خواه و انرژی زا شوند و به چشم و دل مخاطب بنشینند. و در این فرصت تا که باشد که با کلامت هم ذات پنداری نماید و همراه شود و همان لباس که تو به قواره ی تن عبارات پوشیده ای را با اقبال انتخاب کند و برای فرصتی بسیار گذرا با تو همراه باشد و در شهد و شکر واژه ها ، کام خود را شیرین کند. و اوج این زیبایی ها در کلام معصومین علیهم السلام موج می زند که واژه ها به وساطت بهترین آفریده های خدایی ، خلقت یافته اند که نگاه به آنها حتی بی آنکه بر دهان عقلت بگذاری ؛ خوش و خوشمزه و خوش اقبالند و خوشا به آنان که با جان ، واژه ها را بنوشند که مستی مضاعف در آن است. مدرنیته ، اقبال به واژه ها را در صدور عبارات از دهان قلم انسان های آن سوی آب ها ، توقع دارد و چه بسیار معلم و استاد و سخنور و ساقی بحر معانی که در اقیانوس واژه های شیدایی ، سر به سودای کلام بیگانه دارند و چه کیفور که در کلام و نطق خویش از حوالی تئوری های ینگه دنیا بگویند در حالی که در کیسه اقبال ما آنقدر طعم شیرین برآمده از دنیای ادبیات ملی با اسطورههای تماشایی و ادبیات دینی با غنای متین و استوار منطبق با خواهش آدمی موج میزند که اگر از همین حالا تا بی نهایت ِ فردا ، لقمه بگیریم و به جان حوالت کنیم ، کم است. بارها بر کرسی تدریس فریاد کردهام که اگر لیلی و مجنون حکیم نظامی را فقط در یک نوبت به گوش دل نجوا کنید؛ اطمینان دارم که به کُنه عشق، متفاوت از نگاه امروز توجه خواهید بُرد و یا اگر کمی در حوالی شاهنامه حکیم فردوسی پرسه بزنیم و نقل تمام باورها را به ذات ِ معنا با خود منطبق کنیم ؛ خوب خواهیم یافت که بیت بیت ِ فردوسی ، داروی جان بخش ِ جان است و فلسفه و معرفت و عشق در جامهی حماسه او نیز سر به جولان دارد. و نیز وقتی کلام برآمده از ذات اسماء الهی به وساطت یک اسطوره معرفتی بیبدیل در قامت اولیا و انبیا الهی صادر شود بی هیچ زیادهگویی، کام خود را به انگبین مطلق از دریای واژهها سپردهاید که در این نوبت، نگارنده بر آن است تا به بهانه وداع با رمضان المبارک سری به دنیای وداعیهی تمام معرفت حضرت سیدالساجدین (ع) بزند. و اما با غور و اندیشه در واژه های امام علی ابن الحسین علیه السلام در صحیفه سجادیه تا به آنجا نجابت واژه ها را خواهیم دید که مسحور کلام می شویم و بازی رویایی کلمات ، جان را به تامل و تحول مهمان می کند. به اعتبار دعا ، می توان رقص واژه ها را بر ضمیر مهربان آدم به تماشا نشست ومحو در ادبیات خاص دعا شد و با کرشمه کلام به قرب اصالت نزدیک شد و به دور از کسالت، دست قنوت را به آسمان سکوت از دنیای کلمات گرفت و با خالق واژهها، عشقبازی معنایی و معرفتی کرد. برای اندکی تحفه برداشتن و نصیب خواستن از این معجزه مهرمند و باشکوه ، آخرین فرصت های رمضان را بهانه ساختم تا به بوستان دعاهای ناب ح ضرت سجاد علیه السلام وارد شویم و به اعتبار اندک دانایی خود از درختان شگرف عبارات ، حرف حرف ، انگبین تعالی و رشد بنوشیم. حضرت سجاد علیهالسلام در مقدمه کلام با اشارات لطیف به آیات کریمه وحی در قرآن، شاهد مثال در رافت مطلق را به بهانه واژههای قرآنی به جانمایه کلام دعوت میکند و خدا را به اعتبار بهترین واژگان میستاید و او را به عمق دریای معانی صید میکند تا مخاطب، جوهره آرامش را فقط از خدا بخواهد و در فراز فرازِ این مناجات، آدمی است که بر فراز مینشیند و گاهی اشک، مهمان چشمهایش میشود که دل و دیده هر دو، خود را در اسارت واژههای متعالی، تسلیم میبینند و روح انسان به حلاوت کلام، شهد مییابد. و اینک فرازی از دعا وداع با رمضان، کلام، گویای معرفت به فرصتهای متعالی الهی است که بر جان آدمی مهمان شده و رمضان، همان فرصت تعالی و رشد آدمی است و رمضان، همان نردبان بلند و بالاست که به آن میتوان؛ دست یازید و آسمانپو شد و نیز رمضان، چشمهای سرشار از نور و سرور به اعتبار پرهیز از غرور و رسیدن به شهد محجوب نور است و بس! ” وَ فَرَضْتَ فِيهِ مِنَ الصِّيَامِ وَ رَغَّبْتَ فِيهِ مِنَ الْقِيَامِ وَ أَجْلَلْتَ فِيهِ مِنْ لَيْلَةِ الْقَدْرِ الَّتِي هِيَ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ” وَ قَدْ أَقَامَ فِينَا هَذَا الشَّهْرُ مُقَامَ حَمْدٍ وَ صَحِبَنَا صُحْبَةَ مَبْرُورٍ در مقام شکر باید شاکر معبود بود که فرصت بندگی را به زینت ایامی چون رمضان رنگ و جلا زد و رمضان با تمام جلوه بر بام خانه دلها نشست و دلنوازی کرد و حالا فرصت بدرود اوست و دل غمین در پی او که یادش سبز باد که به نیکی دست دلها را گرفت. ” وَ أَرْبَحَنَا أَفْضَلَ أَرْبَاحِ الْعَالَمِينَ ثُمَّ قَدْ فَارَقَنَا عِنْدَ تَمَامِ وَقْتِهِ وَ انْقِطَاعِ مُدَّتِهِ وَ وَفَاءِ عَدَدِهِ در دریای واژهها باید گاهی به نهنگ معنا توجه ویژه داشت و این عبارت چه در بر دارد که امام معصوم را ملزم به استفاده از واژه وحشت تنهایی در فرقت از رمضان میسازد و به واقع ، پیمان رمضان چیست که باید به ضرورت، آن را درک نمود و رمضان چه بسیار عزیز است و عامل عزت برای آنان که عزیزش داشته اند و بذر عنایت در کنارش کاشته اند. ” اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا أَكْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ وَ يَا خَيْرَ شَهْرٍ فِي الْأَيَّامِ وَ السَّاعَاتِ ” اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِيهِ الْآمَالُ وَ نُشِرَتْ فِيهِ الْأَعْمَالُ خداحافظی به امید دیدار بعدی، میتواند رویای آدمی را به تبیین امید و آرزو با آرامش همراه سازد که در غیر این باور، همواره، بدرودها سخت ادا میشوند و افسوس آنکه این فرصت متعالی و برآمده در زندگی آدمی که صاحب درایت است به بیش از 50 نوبت تکرار نخواهد شد و که عمر آنقدر، بیمقدار است که نمیتوان به اوج لطافت رمضان دست یافت زیرا از اوقات عمر، بخشی به خیرهسری جوانی است و بخشی به کهولت و ناتوانی و در این میانه فقط اندکی نور است که باید با سرور نوشید و همین اندکی فرصت است که ضمیر صاحب واژهها را به درد وامیدارد. ” اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنْ قَرِينٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُوداً وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُوداً وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ ” اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنْ أَلِيفٍ آنَسَ مُقْبِلاً فَسَرَّ وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِياً فَمَضَ ” اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنْ مُجَاوِرٍ رَقَّتْ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ قَلَّتْ فِيهِ الذُّنُوبُ ” اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنْ نَاصِرٍ أَعَانَ عَلَى الشَّيْطَانِ وَ صَاحِبٍ سَهَّلَ سُبُلَ الْإِحْسَانِ ” اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مَا أَكْثَرَ عُتَقَاءَ اللَّهِ فِيكَ وَ مَا أَسْعَدَ مَنْ رَعَى حُرْمَتَكَ بِكَ ” اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مَا كَانَ أَمْحَاكَ لِلذُّنُوبِ وَ أَسْتَرَكَ لِأَنْوَاعِ الْعُيُوبِ ” اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ غَيْرَ مُوَدَّعٍ بَرَماً وَ لاَ مَتْرُوكٍ صِيَامُهُ سَأَماً ” اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ مِنْ مَطْلُوبٍ قَبْلَ وَقْتِهِ وَ مَحْزُونٍ عَلَيْهِ قَبْلَ فَوْتِهِ ” اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ كَمْ مِنْ سُوءٍ صُرِفَ بِكَ عَنَّا وَ كَمْ مِنْ خَيْرٍ أُفِيضَ بِكَ عَلَيْنَا ” اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ وَ عَلَى فَضْلِكَ الَّذِي حُرِمْنَاهُ وَ عَلَى مَاضٍ مِنْ بَرَكَاتِكَ سُلِبْنَاهُ و در فراز پایانی از این مناجات روحانی اصل عشق بازی واژهها به نگاه کریمانه دوست است و خدایی که تمام بهانه ماست برای بودن و نغمه بندگی سرودن و دستگیره زیبای “اللهم” با شهد زیبای نام دوست بردن و شوق و شعف و نور خوردن و به بارگاه شکوه برآمدن و از دوست با دوست برای دوست، ترانه، ترنّم کردن. ” اَللَّهُمَّ إِنَّا أَهْلُ هَذَا الشَّهْرِ الَّذِي شَرَّفْتَنَا بِهِ وَ وَفَّقْتَنَا بِمَنِّكَ لَهُ حِينَ جَهِلَ الْأَشْقِيَاءُ وَقْتَهُ وَ حُرِمُوا لِشَقَائِهِمْ فَضْلَهُ ” أَنْتَ وَلِيُّ مَا آثَرْتَنَا بِهِ مِنْ مَعْرِفَتِهِ وَ هَدَيْتَنَا لَهُ مِنْ سُنَّتِهِ وَ قَدْ تَوَلَّيْنَا بِتَوْفِيقِكَ صِيَامَهُ وَ قِيَامَهُ عَلَى تَقْصِيرٍ وَ أَدَّيْنَا فِيهِ قَلِيلاً مِنْ كَثِيرٍ ” فَإِذَا بَلَّغْتَنَاهُ فَأَعِنِّا عَلَى تَنَاوُلِ مَا أَنْتَ أَهْلُهُ مِنَ الْعِبَادَةِ وَ أَدِّنَا إِلَى الْقِيَامِ بِمَا يَسْتَحِقُّهُ مِنَ الطَّاعَةِ ” وَ أَجْرِ لَنَا مِنْ صَالِحِ الْعَمَلِ مَا يَكُونُ دَرَكاً لِحَقِّكَ فِي الشَّهْرَيْنِ مِنْ شُهُورِ الدَّهْرِ و در انجام کار برای وصول به کهکشان اجابت باید دست نیاز به ساحت انسان کامل و اهل بیت صالح و صادق و معصوم او برد تا خاطر آسوده شود که به نور محمد و طایفه مهرمند او میتوان آسمانی شد و در مقام قرب راه یافت. و با همین باور تعالی یافته نیز دست التجا را به آسمان دعا میساییم که خدایا! مباد ا آدمیان به زبان طعنه آزارمان دهند و جانمان را زخمی طعنه خویش سازند. ” وَ لاَ تَبْسُطْ عَلَيْنَا فِيهِ أَلْسُنَ الطَّاعِنِينَ وَ اسْتَعْمِلْنَا بِمَا يَكُونُ حِطَّةً وَ كَفَّارَةً لِمَا أَنْكَرْتَ مِنَّا فِيهِ بِرَأْفَتِكَ الَّتِي لاَ تَنْفَدُ وَ فَضْلِكَ الَّذِي لاَ يَنْقُصُ ” وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَسْعَدِ أَهْلِهِ بِهِ وَ أَجْزَلِهِمْ قِسْماً فِيهِ وَ أَوْفَرِهِمْ حَظّاً مِنْهُ ” اَللَّهُمَّ وَ مَنْ رَعَى هَذَا الشَّهْرَ حَقَّ رِعَايَتِهِ وَ حَفِظَ حُرْمَتَهُ حَقَّ حِفْظِهَا وَ قَامَ بِحُدُودِهِ حَقَّ قِيَامِهَا وَ اتَّقَى ذُنُوبَهُ حَقَّ تُقَاتِهَا أَوْ تَقَرَّبَ إِلَيْكَ بِقُرْبَةٍ أَوْجَبَتْ رِضَاكَ لَهُ وَ عَطَفَتْ رَحْمَتَكَ عَلَيْهِ فَهَبْ لَنَا مِثْلَهُ مِنْ وُجْدِكَ وَ أَعْطِنَا أَضْعَافَهُ مِنْ فَضْلِكَ فَإِنَّ فَضْلَكَ لاَ يَغِيضُ ” اَللَّه ُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اكْتُبْ لَنَا مِثْلَ أُجُورِ مَنْ صَامَهُ أَوْ تَعَبَّدَ لَكَ فِيهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بار خدايا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و براى ما مزدى بنويس چونان مزد كسى كه اين ماه را تا روز قيامت روزه داشته و تو را عبادت كرده است . “
” ما را به دين برگزيده خود، آيين پسنديده خود، شريعت سهل و آسان خود هدايت كردى و ديدگانمان را بينا ساختى كه به تو تقرب جوييم و به مقام كرامت تو واصل آييم . “
باور آدمی باید به فراخور اندیشه به محوریت دین و شریعت تعالی یابد لذا در کلام سر اسر نور زادهی حسین علیهالسلام، شرع و عرف هر دو به مقابل مینشینند تا آدمی را در مسیر هدایت ببینند.
” بار خدايا، يكى از اين برگزيده ترين وظايف و خاصترين واجبات، ماه رمضان را قراردادى. ماهى كه آن را از ميان ديگر ماه ها ، ويژگى ديگرى بخشيده اى و از بين همه زمان ها و ايام، آن را انتخاب فرمودى و بر همه اوقات سال برترى اش نهاده اى، زيرا كه در آن ، قرآن و نور نازل كرده اى و بر تكاليف مؤمنان چند برابر افزوده اى “
و روزه را در آن واجب داشته اى و مردمان را به بر پاى خاستن براى عبادت خود ترغيب كرده اى و شب قدر را كه از هزار ماه بهتر است ؛ تجليل فرموده اى . “
و ماجرا به کلیدواژهها میرسد که شب قدر است و عالمی و آدمی فقط به اعتبار درک او، شهد حیات یافته و خود را به قبای قبیلهی کائنات بافته که اگر درک او را مهیا نشود در فلسفه انسانیت به غبن آشکار مغبون شده است و سر در سرای آفرینش به زیادت آورده است.
اى خداوند، ماه رمضان در ميان ما بس ستوده زيست و ما را مصاحب و يارى نيكو بود “
و گرانبهاترين سودهاى مردم جهان را به ما ارزانى داشت. اما چون زمانش به سر رسيد و مدتش و شمار روزهايش پايان گرفت، آهنگ رحيل كرد . “
و قصه افسوس از سوز و گداز واژهها آغاز میشود که کاش بمانی! رمضان و کاش آهنگ رحیلت نبود!
” فَنَحْنُ مُوَدِّعُوهُ وِدَاعَ مَنْ عَزَّ فِرَاقُهُ عَلَيْنَا وَ غَمَّنَا وَ أَوْحَشَنَا انْصِرَافُهُ عَنَّا وَ لَزِمَنَا لَهُ الذِّمَامُ الْمَحْفُوظُ
اى خداوند، اينك با او وداع مى كنيم، همانند وداع با عزيزى كه فراقش بر ما گران است و رفتنش ما را غمگين و گرفتار وحشت تنهايى كند، عزيزى كه او را بر ما پيمانى است كه بايد نگهداريم “
بدرود اى گرامى ترين اوقاتى كه ما را مصاحب و يار بودى، اى بهترين ماه در همه روزها و ساعت ها . “
بدرود اى ماه دست يافتن به آرزوها، اى ماه سرشار از اعمال شايسته بندگان خداوند . “
بدرود اى يار و قرينى كه چون باشى، قدرت بس جليل است و چون رخت بر بندى، فراقت رنج افزا شود. اى مايه اميد ما كه دوريت براى ما بس دردناك است . “
بدرود اى همدم ما كه چون بيايى، شادمانى و آرامش بر دل ما آرى و چون بروى ؛ رفتنت وحشت خيز است و تألم افزاى . “
بدرود اى همسايه اى كه تا با ما بودى، دل هاى ما را رق ّ ت بود و گناهان ما را نقصان . “
بدرود اى ياريگر ما كه در برابر شيطان ياريمان دادى و اى مصاحبى كه راه هاى نيكى و فضيلت را پيش پاى ما هموار ساختى . “
بدرود كه آزاد شدگان از عذاب خداوند، در تو چه بسيارند، و چه نيكبخت است آن كه حرمت تو نگه داشت . “
بدرود كه چه بسا گناهان كه از نامه عمل ما زدودى و چه بسا عيب ها كه پوشيده داشتى . “
بدرود كه به هنگام وداع از تو نه غبارى به دل داريم و نه از روزه ات ملالتى در خاطر . “
بدرود كه هنوز فرا نرسيده از آمدنت شادمان بوديم و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناك . “
بدرود كه چه بدي ها كه با آمدنت از ما دور شد و چه خيرات كه ما را نصيب آمد . “
بدرود تو را و آن فضل و كرم تو را كه اينك از آن محروم مانده ايم. و بر آن بركات كه پيش از اين ما را داده بودى و اينك از كفش داده ايم . “
بار خدايا، ما آشناى اين ماهيم، ماهى كه ما را بدان شرف و منزلت دادى و به بركت نعمت و احسان خويش روزه داشتنش را توفيق دادى، در حالى كه مردمان شقى قدرش را نشناختند و با شوربختى ، خويش را از فضيلتش محروم س ا ختند . “
اى خداوند، تو بودى كه ما را برگزيدى و به شناخت اين ماه توفيق عنايت كردى و به سنت آن راه نمودى. تو بودى كه ما را توفيق روزه داشتن و نمازگزاردن ارزانى داشتى، هر چند ما قصور ورزيديم و اندكى از بسيار به جاى آورديم . “
و اعتراف به قصور و تقصی ر و خطا نیز حلاوتی زیبا دارد که دل را به برگشت بی بازگشت دعوت خواهد کرد تا در پی بسیار کجتابی به صراط مهربانی بازگردیم و با او که دوست مطلق است رسم دوستی بنا سازیم.
” اَللَّهُمَّ فَلَكَ الْحَمْدُ إِقْرَاراً بِالْإِسَاءَةِ وَ اعْتِرَافاً بِالْإِضَاعَةِ وَ لَكَ مِنْ قُلُوبِنَا عَقْدُ النَّدَمِ وَ مِنْ أَلْسِنَتِنَا صِدْقُ الاِعْتِذَارِ
بار خدايا، حمد تو راست در حالى كه به بدكردارى خويش اقرار مى كنيم و به تبهكارى خويش معترفيم. براى رضاى توست اگر در اعماق دلمان پشيمان شده ايم و از سر صدق از تو پوزش مى طلبيم . “
و در پی اقرار به معصیت، فصل رجا آغاز میشود و با اوج امید، دست التجا به سویش میبریم که ما را در حیطه مهر خویش پاداش دهد.
” فَأْجُرْنَا عَلَى مَا أَصَابَنَا فِيهِ مِنَ التَّفْرِيطِ أَجْراً نَسْتَدْرِكُ بِهِ الْفَضْلَ الْمَرْغُوبَ فِيهِ وَ نَعْتَاضُ بِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الذُّخْرِ الْمَحْرُوصِ عَلَيْهِ
پس در برابر قصورى كه در اين ماه در طاعت تو ورزيده ايم، ما را پاداشى ده كه به يارى آن بر فضيلت مرغوب دست يابيم و آن اندوخته هاى گوناگون را كه به آن مشتاق شده ايم بستانيم . “
و آنگاه، دل به اوج امیدواری برای دوست، نرخ دلداری تعیین میکند که خدایا! آنچه در تقدیرم مینشانی به نیکی بنشان و فرصت عمر را آنقدر گسترده دار تا رمضانهای دیگر را ببینم و در شوق و شعف روزهای عمر، تعداد رمضانهایم را بسیاره دار.
” وَ أَوْجِبْ لَنَا عُذْرَكَ عَلَى مَا قَصَّرْنَا فِيهِ مِنْ حَقِّكَ وَ ابْلُغْ بِأَعْمَارِنَا مَا بَيْنَ أَيْدِينَا مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ الْمُقْبِلِ
عذر تقصير ما را در اداى حق خود بپذير و عمر ما را تا رمضان ديگر دراز كن . “
و چون به رمضان ديگر رسيديم، ياريمان ده تا آن سان كه سزاى خداوندى توست عبادتت كنيم و ما را به منزلتى رسان كه سزاوار طاعت توست .”
و به چنان اعمال شايسته اى برگمار كه اداى حق تو را در اين رمضان و رمضان ديگر، بايسته باشد . “
” فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اسْتُرْنَا بِسِتْرِكَ وَ اعْفُ عَنَّا بِعَفْوِكَ وَ لاَ تَنْصِبْنَا فِيهِ لِأَعْيُنِ الشَّامِتِينَ
بار خدايا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و گناه ما در پرده اغماض فرو پوش و ما را عفو كن و در برابر ديدگان شماتت كنندگان قرار مده .”
و زبان طاعنان را در حق ما دراز مگردان و ما را به رأفت پايان نيافتنى و فضل و كرم نقصان ناپذير خود به كارى برگمار كه خطاهايى را كه در اين ماه مرتكب شدهايم و تو آن را نپسنديده اى ؛ از ميان ببرد يا فرو پوشد . “
و نیز در نهایت کار به پاداش بندگی، دل در گرو عید دارد که فطر همان شکستن باشکوه است که نفس در اسارت رفته و از قید خیانت رهایی یافته و انسان، شاهنشین بارگاه بندگی شده لذا باید شکرگویان بود و به مهربانی بر کرسی عشق تعظیم و ابراز ارادت برد.
” اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْبُرْ مُصِيبَتَنَا بِشَهْرِنَا وَ بَارِكْ لَنَا فِي يَوْمِ عِيدِنَا وَ فِطْرِنَا
بار خدايا، درود بفرست بر محمد و خاندان او. ما از سپرى شدن رمضان اندوهگينيم، تو ما را بر اندوه اين فراق پاداش خير ده و اين روز عيد و روز روزه گشادن را بر ما مبارك گردان . “
و نیز امیدوار که به صفات رحمانی و رحمت، ما را بخشیده و آنچه را دیده؛ ندیده! و از عصیان ما گذشته و راهی فرارویمان گذارده اتا در فرصتِ باقی از عمر با او باشیم و در کنار او مشق راحت به شوق عبادت کنیم.
” وَ اجْعَلْهُ مِنْ خَيْرِ يَوْمٍ مَرَّ عَلَيْنَا أَجْلَبِهِ لِعَفْوٍ وَ أَمْحَاهُ لِذَنْبٍ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا خَفِيَ مِنْ ذُنُوبِنَا وَ مَا عَلَنَ
چنان كن كه روز عيد از شمار بهترين روزهايى باشد كه بر ما گذشته و عفو تو را به سوى ما آورده و گناه ما را زدوده است . بار خدايا، گناهان آشكار و نهان ما را بيامرز . “
و از این پس بی هیچ واژهای گزاف از مخاطب ِجان میخواهم؛ عشقبازیهای امام مهربان را با خدای واژگان بخواند و در اوج لذت بماند و کیفور شود.
” اَللَّهُمَّ اسْلَخْنَا بِانْسِلاَخِ هَذَا الشَّهْرِ مِنْ خَطَايَانَا وَ أَخْرِجْنَا بِخُرُوجِهِ مِنْ سَيِّئَاتِنَا
اى خداوند، با به پايان رسيدن اين ماه ما را از لوث گناه پاك نماى و با رفتنش، از ورطه گناهان برهان ”
و از نيكبختترين كسانى قرار ده كه در آن به عبادت تو پرداخته اند و نصيبشان از همه بيشتر بوده و بيش از همه از آن بهره يافته اند . “
بار خدايا، اگر كسى از بندگان تو، حق اين ماه آن چنان كه شايسته اوست رعايت كرده و حرمتش نگه داشته و وظايف خود و احكام آن را به جاى آورده و از گناهان پرهيز كرده و به تو تقرب جسته، آن سان كه خشنودى تو نصيب ش شده و رحمت تو بر او روى نهاده ؛ اى خداوند، همانند مزدى كه او را مىدهى، از خزانه بى نيازيت به ما نيز ارزانى دار و چند برابر آن از فضل خود عطا فرماى ، كه خزاين فضل تو را نقصان نيست .”
” وَ إِنَّ خَزَائِنَكَ لاَ تَنْقُصُ بَلْ تَفِيضُ وَ إِنَّ مَعَادِنَ إِحْسَانِكَ لاَ تَفْنَى وَ إِنَّ عَطَاءَكَ لَلْعَطَاءُ الْمُهَنَّا
بلكه همواره در افزايش است و معادن احسان تو دستخوش فنا نشود و بخشش تو چه بخششى گواراست . “
و این بهانه که شرحی بر آن رفت در حکم آغاز بهره جستن از خزائن دعاست که باید به جان درک نمود و برای جان از آن قوّت وقدرت جُست که آدمی در مسیر شناخت، بداند از کدام راه روانه شود که در نیل به آرزو و وصول به او دچار کاستی نباشد.
دیدگاهتان را بنویسید