کد خبر: 11619
تاریخ انتشار: مهر 1, 1402
گروه : یادداشت

باز بوی ماه مدرسه!

پاییز و دغدغه‌های آموزش و پرورش!

سیدرضا جزء مومنی

بهار تعلیم و تربیت با حضور بهار زرد طبیعت به آهنگ خش ‌ خش برگ‌های محزون بر کف خیابان ‌ های اشتیاق زیر پای نونهالان و نوجوانان این سرزمین آغاز می ‌ شود و قریب به 17 میلیون نفر به شوق تحصیل علم و کمالات راهی مدارس شده و سنگ بنای مدیریت، تولید، کارگزاری و … فردای این مملکت را بر باوری از احساس خوب توفیق می ‌گذارند.

مهر ماه و شروع مدارس در هر سال با زوایای دید متعددی و از پنجره نگاه ‌ های بسیاری قابل رویت است که اصلی  ترین نگاه در تامین شرایط تحصیل رایگان توسط دولت منطبق با قانون اساسی است و در نگاه والدین یک الزام ساختاری به منظور تامین سواد و شیوه اندیشیدن در کنار کسب کمالات رفتاری وابسته به تبیین و تضمین انسانیت در ویژگی ‌ های اکتسابی فرزندان این سرزمین است ولی واقعیت مطلب بیش از این دو زاویه دید ساختاری است که در این نوشتار باید به بخشی از آنها اشاره کرد.

طرح تحول در نظام تعلیم و تر بیت یک ابلاغیه شیک فلسفی است که تعداد پرشماری از بزرگان علم و ادب با تخصص ‌ های عمدتا ً در حیطه علوم انسانی نشسته ‌ اند و البته از نگاه فاخر بالادستی تلاش کرده ‌اند جنبه ‌ های تامین سواد از رهگذر دانش ‌ اندوزی نوجوانان و نونهالان این مملکت را طراحی کنند و غفلت بزرگ آن ‌جاست که با افتخار از اصالت نوع آموزش در ایران صحبت شده که منطبق با اصول ملی و مذهبی است در حالی که اصالت تفکر اسلامی باوری متعالی است و جالب آنکه بر همین اساس اگر چه در دنیای غرب ، باوری به دین اکمل شاید نداشته باشد ولی به گواه آنکه بزرگترین اندیشکده های دینی در اروپاست دقیقا همین اصالت دینی اسلام در بیان ارزش های سوادآموزی منطبق با تمام سنت و احادیث نبوی و آیات رحمانی که با سوگند به قلم از ارزش سواد می ‌ گوید و رسول برتر خویش را در اولین ابلاغ آسمانی ، ملزم به خواندن می ‌کند تماما ً از اندیشه ‌ های مورد قبول و وثوق اروپا در مقام عمل است که البته جامه عملیاتی آن را در تمامی ابعاد بویژه در ارزش ‌گذاری روی معلم به عنوان قطب آموزش مورد توجه قرار می دهد که در ایران ما ، اگر چه طی سال ‌ های اخیر با ترمیم حقوق و مزایا ، کمی بر رونق سفره و سفر معلمان عزیز افزوده شده ولی هنوز هم فاصله بین حقوق یک سلبریتی و فوتبالیست که چه عرض کنم حتی حقوق یک معلم به اندازه درآمد دو روز مطب فلان دکتر عمومی که روزی در همین حوالی ، دانش ‌آموز این معلم نحیف بوده ؛ نیست و توزیع حقوق و مزایا آنقدر ناجوانمردانه است که تمام وجاهت فرهنگی یک معلم ، دست ‌خوش رانندگی اسنپی می ‌شود که روزانه در شهرهای کوچک به تکرار باید در خدمت دانش ‌آموز امروز و دیروز خود باشد و به شرمساری وجه کرایه را بپذیرد و این سرشکستگی در کانون مطالعات طرح تحول نبوده و نیست و متاسفانه تمام حل مشکل را به شانه های دولت گذارده ‌اند تا شاید روزی میزان حقوق و مزایای یک معلم ، تکافوی روزگار بازنشستگی و البته همین روزهای زندگی او را کند.

پس اگر منش رفتاری آموزش و پرورش در هر نقطه دنیا بتواند به عنوان رفتاری در تامین ارزش ‌ های معلم باشد ؛ نباید از آن پرهیز کرد که اتفاقا همین رفتار به ظاهر قابل کپی‌برداری، تفسیری منطبق با قول استاد شهید مرتضی مطهری در اروپا از آیات وحی و احادیث نبوی و سخنان ائمه اطهار علیهم‌السلام بویژه سلطان سخن امیرالمونین علی علیه‌السلام است که به تکرار از ارزش‌های معلم تا به آنجا گفته‌اند که اگر«حرفی بر من بیآموزاند؛ مرا بنده خویش ساخته است» و این حدیث را در مقام عمل قیاس کنید با ارزش کامل معلم در سیستم آموزش و پرورش اروپا که در بعضی از کشورها، حقوق اول سیستم اداری خاص معلمان است زیرا باور دارند؛ معلم، سنگ بنای رشد رفتار اجتماعی در تمام زمینه‌ها را می‌گذارد پس جای دارد در همان آغاز مهر با ترمیم حقوق معلم، زمینه دلنگرانی‌های او را حذف کرد.

حفظ عزت نفس و کرامت انسانی معلم موجب تعالی در رشد دانش‌ آموزان این سرزمین خواهد شد و هر چه آرامش بیشتری بر معلم تزریق شود ؛ بی ‌ گمان حاصل مساعی او در پرورش فرزندان سرزمین بیشتر خواهد بود.

در آموزش و پرورش ایران ، تابعیت زمانی رشد کودکان تابع فرمول از قبل تعیین شده 7 سالگی است که صرفا ً با تعریف سواد آموزشی در نوشتن و خواندن آغاز می ‌ شود و رفتار اجتماعی و آموزش آن به کلی فراموش می شود و جالب اینکه معیار 7 سالگی با سنجش سلامت ذهنی و جسمی سرآغاز دانش اندوزی است ولی بسیاری هستند که بی ‌ آنکه کشف معنا شوند ؛ می ‌ توانند از سال ‌ های قبل از 7 سالگی و بدون بطالت رفتاری د ر بعضی از پیش ‌ دبستانی ‌هایی که در این روزگار به دو مقطع 5 و 6 سالگی تقسیم شده و در مقام عمل یک الزام سرگرم ‌ کننده است ؛ آموزش ‌ های رفتار اجتماعی را آغاز کنند و با توجه به سرگشتگی سال ‌ های قبل در تولیت پیش دبستانی بین آموزش و پرورش و بهزیستی و اینکه گمان می ‌رود پیش دبستانی ‌ها ، تولیت نگهداری بچه ها را برای مدت زمان کوتاهی از فرصت اشتغال والدین را تامین می ‌کنند در حالی که بنا به دغدغه مقام معظم رهبری ضرورت دارد با هوشمندی از این فرصت طلایی آموزش استفاده شود و رهبری انقلاب اسلامی گوشرد نمودند که « نباید به مهدهای کودک نگاه مراکز خدماتی داشت بلکه آنها مراکز مهم آموزشی و پرورشی هستند » و این همان نقطه آغاز خطا در ساختار آموزشی ماست که کمترین کسی در کنه آموزش و پرورش به آن توجه دارد و افزون به این دردنامه ، موسسات خصوصی و انواع تولیت ‌ های رفتاری بر این قشر مهم را در حیطه بنگاه ‌ های خصوصی ملاحظه فرمایید که بنا به ظن خود بهترین شیوه آم وزش را مطلق به نگاه خود گره می ‌ زنند و بعضی معتقدند با حرکات موزون !!! می توان بچه را وارد کارزار اجتماعی کرد و بعضی با مفاهیم سخت و صعب کلامی در قالب آموزش زبان ‌ های غیر فارسی و … که هر کدام بنا به غفلت از اصالت دانش پذیر فقط مراتب سرگرمی و سر در گمی مخاطب را فراهم می کنند و شاهد بوده ‌ ام که در پایه اول تحصیلی ، تفاوت نگاه 30 دانش آموز دقیقا ً به تعداد 30 تفکر انحصاری از آموزش دیده و ندیده و انواع آموزش ‌ های سر به هوای دوران پبش دبستانی است.

اگر چه آموزش پیش دبستانی الزام قانونی ندارد و به ویژه در مناطق نابرخوردار که اصلاً امکان تامین فرصت آموزش وجود ندارد ولی جالب آنکه ادارات آموزش و پرورش در آغازین روزهای ثبت‌نام اصرار دارند که والدین باید گواهی دوره پیش‌دبستانی را ارئه نمایند و یا اینکه در دوره فشرده 20 روزه مجازی که ره‌آورد دوره کرونا است شرکت کنند و پولی بدهند و مدرک تامین شود البته نه در دل 7 ماه بلکه در دل 20 روز غیر مفید ! و این امر نیز با کمال تاسف به تامین ردیف ‌ های درآمد غیر وابسته به بودجه ناچیز ادارات آموزش و پرورش گره می ‌ خورد که به هر حلیه باید به صندوق درآمد مدارس و آموزش و پرورش، وجهی را سپرد تا بچّه مردم ! با مدرک پیش ‌دبستانی وارد دبستان شود و افسوس آنجاست که پول ، ناخدای کشتی آموزش می‌شود تا با آن بتوان هزینه آب و برق مدرسه را تامین کرد!!!

طرح تحول ، پیشرفت ‌ های عالم دیجیتال و فضای ارتباطات این روزها را پیش ‌بینی نکرده و شاید از آن غفلت نموده زیرا میزان رشد رفتاری دانش ‌ آموز را در همان حیطه 5 تا 7 سالگی (جسمی) تلقی کرده ولی از زمینه ‌های رشد عقلی و ارتباطی او در فضای به اصطلاح مجازی غافل بوده که تا این حد تاثیر مستقیم در رفتار نوآموزان دارد بنابراین حیطه شناخت تئوریسن ‌های آموزش و پرورش در این حیطه هم خطا دارد در حالی که رشد عقلی دانش ‌آموز ایرانی نسبت به دانش ‌ آموز اروپایی تا چندین واحد بیشتر است که شاهد مثال آن در رشد فراگیر دانشمندان ایرانی در اروپا و آمریکا است که حائز بهترین رتبه ‌های دانش و پژوهش و تحقیق هستند به هر حال طرح تحول ، کمترین عنایتی به کُنش اجتماعی نوآموز نداشته و فرمول ‌های جامع و شیک آن در حیطه مباحث فلسفی از ارزش ‌ های سواد منجمد باقی مانده است و جالب اینکه حتی در تعیین ساعات اوج بیداری کودکان برای حضور در مدرسه در روزهای سرد سال هم فکری نشده و دانش آموز باید لحاف و تشک خمودگی خود را صبحگاهان به دوش بکشد و راهی مدرسه شود.

امسال بیش از 1600000 نفر وارد کلاس اول شدند در حالی سال گذشته بیش از 250000 نفر فرصت حضور در این پایه را پیدا نکردند که بسیاری از موانع بر سر راه آنها باعث شد تا گرد غربت بی ‌ سوادی در سال نخست تحصیلی به چهره آنها بنشیند و البته امسال این رقم به 160000 نفر تقلیل پیدا کرد ولی مگر می ‌ شود تصور کرد ؛ کودکی ایرانی باشد و امکان حضور در پایه نخست سواد آموزی را نداشته باشد پس این امر می ‌تواند گویای مشکلات ساختاری باشد که هنوز سواد الزامی ، منطبق با قانون در جای جای ایران عزیز دموکراتیته و فراگیر نشده است.

و اما مدارس در سال های اخیر عمدتاً بنا به همت عالی خیران ایجاد می ‌ شود و آموزش و پرورشی ‌ها با بزرگواری ، آنها را افتتاح می ‌کنند و حتی از همان ماه اول شروع فعالیت بدون نگاه به جیب والدین ، هزینه آب و برق مدرسه هم تامین نمی ‌ شود و شگردهای پول گرفتن مدیران به عنوان فوق‌ العاده ‌های مدیریتی مطرح می شود که ناخواسته هر مدیری که بتواند بدون اتصال به بودجه دولتی و شاید از مسیر تکدی شرافتمندانه ، هزینه ‌ های مدرسه را تامین کند ؛! مدیر برتر و برجسته ‌ای خواهد بود !!!

نرخ آگاهی ‌های دانش ‌ آموزان نیز بر اساس سنت ‌ های برافتاده ، مدیریت می ‌ شود و هیچ مشاوری به کشف علاقه ‌مندی‎ های دانش ‌آموزان نمی پردازد و با نگاه به اشل معدل و نمره و فرمول ‌های منقضی شده رفتاری ، حکم به تعیین رشته و گرایش می ‌کنند و حالا که تا قریب به 50 درصد جامعه دانش  آموزی در دوره دوم دبیرستان به شاخه ‌ های فنی و حرفه ‌ ای معرفی می ‌شوند ولی هیچ هدف مندی تخصصی وجود ندارد و چه بسیار افرادی که عاشق گرافیک هستند ولی به اجبار خانواده و یا نبود امکان تحصیل باید در پیش ‌ داوری ناقص ، دکتر و مهندس شوند و چه حیف که روزی دکتر می شود ولی ترک تخصص می ‌کند و به سراغ عشق آغازین خود یعنی گرافیک می رود و اینجاست که فرصت سوخته ، قابل جبران نیست و این موارد هیچ ‌ کدام در صفحات طرح تحول ، جای نگرفته که امکان پانسیون افراد مستعد در سایر شهرها بنا به میزان هزینه نجومی وجود ندارد.

بلای جان آموزش و پرورش ، خط کشی بین پولدار و بی پول در نظام آموزشی است آنجا که حاصل آن می ‌شود که نازپرورده ‌های بالاشهری در دل پانسیون ‌ های تخصصی ، حائز رتبه های نخست کنکور می ‌شوند و متفکران گمنام در بند مدارس دولتی بدون بودجه و تجهیزات می مانند تا نرخ استخدام در اسنپ را تضمین نمایند!

و نکته مهم آنکه در ساختار مدیریتی، این بچه های فکور خفته هستند که می توانند نرخ سیاست ‌های دولت‌ها را تعیین کنند که بچه درس ‌خوان های بالا شهری معمولا دکتر و مهندس ‌های خوبی در حیطه دانش صرف می ‌شوند و لی از قدرت مدیریت اجتماعی به دلیل فقدان حضور کافی اجتماعی در دوران رشد ، برخوردار نیستند و اگر باشند ؛ بسیار اتو کشیده و فانتزی عمل می‌کنند!

کاش طرح تحول آموزش و پرورش با حضور جمعی از مدیران زجر کشیده و مجرب آموزش و پرورش در کف مدارس و موسسات آموزشی و با حضور روان‌شناسان در حیطه تخصصی رشد نونهالان و با مطالعه تجربه‌های نوین و در عین حال مفید سایر کشورها بویژه ژاپن و با اصرار به پشتیبانی دولت از عامل اصلی آموزش یعنی معلمان دلسوز و البته مطالعه رشد عقلی کشور در موعد آغاز سن تحصیل به عنوان دانش‌آموز با نگاه به ساختارهای ارتباطی روزآمد و بسیاری از مولفه‌های نوظهور فعلی، مجدداً بازنگری شود تا تعریف مدرسه با طراوت! فقط در حیطه شعار قشنگ باقی نماند.

و نکته پایانی اینکه نگارنده کماکان و همانطور که در نوشتارهای قبلی و در دل نامه‌ای به وزارت آموزش و پرورش اشاره کرد؛ اصرار دارد؛ ای کاش آموزش و پرورش جدای از دولت و در دل سازمان‌های مستقل و البته وابسته به اعتبارات دولتی و در صورت امکان با نگاه خاص از سوی دفتر مقام معظم رهبری مدیریت شود تا تغییر دولت‌ها نتواند دامنه رشد و خیزش این موسسه مهم کشور را اسیر قهقرا مدیریت سلیقه‌ای تعدادی از وزرا کند و وزیر فعلی به عنوان رییس سازمان آموزش و پرورش، جدای از نگاه سیاسی بتواند در طولانی مدت این کشتی را به ساحل سلامت و توفیق رهنمون شود.

مهر ماه بهانه ‌ ای بود تا بخشی از دل ‌ نگرانی ‌ های نگارنده ، قلم ی شود و البته بسیاری از درد بر سینه خواهد بود تا فرصتی دیگر.

این روزهای طلایی از برپا و برجای مهربانی را حضور دانش‌آموزان عزیز مملکت قشنگم تبریک می‌گویم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *