کد خبر: 16106
تاریخ انتشار: اردیبهشت 28, 1404گروه : یادداشت
قهرمانان ناپیدای خط مقدم زندگی
روایت ناگفتهای از فرشتگان خاموش ۱۱۵ دامغان
سیدرضا جزءمومنی
بارها بنا به ضرورت پیگیری درمان عزیزانم ناگزیر به تماس حمایتی 115 شدهام و زمان زیاد سپری نشده که فرشتگان بی ادعای 115 حاضر شدهاند و در اوج خونسردی حرفهای بدون کمترین التهابی کار خود را انجام دادهاند و با اقدام مناسب، بهترین خدمات را ارائه کردهاند و بیمار را به مقصد درمان، راهی اورژانس نمودهاند و بدون فوت فرصت بعد از تحویل دادن بیمار راهی پایگاه خود شدهاند تا تماسی دیگر و اعزامی دیگر…
بر حسب تصادف در پگاه روزی، مادرم به اورژانس اعزام شد؛ حوالی ساعت 10 نیز برادرم با همین فرشتههای نجاتگر راهی بیمارستان شد و حوالی 3 ساعت، بیش از 10 اعزام را شاهد بودم و همان وقت با خودم عهد کردم
که از این گروه مهربان حرفهای بنویسم لذا با دکتر یحیی شنایی مسئول اورژانس پیش بیمارستانی شهرستان دامغان تماس گرفتم و مراتب قدرشناسی خود را ابلاغ کردم و از ایشان خواستم با ارایه بخشی از اطلاعات راهگشایی نمایند تا از خدمات این بچههای بی ادعا در قالب تقدیر، بنویسم که دکتر، وفق شناختی که از او داشتم و دارم مطابق همان کاربلدی حرفهای و خلوص نیت هیچگاه یادداشتی برایم نگذاشت و من پس از ماهها همواره دل در گرو قدردانی از این گروه را داشتم که حاصل همین نگارش است و امیدوارم در قد و قامت این انسانهای شریف نجاتگر باشد.
در میان همهمهی زندگی روزمره در خیابانهایی که پر از شتاب و بیتوجهی است؛ گاه صدای آژیر تند و بیوقفهی آمبولانسی دل شهر را میلرزاند؛ نشانهای از یک بحران و در همان لحظه، گروهی از انسانها که شاید هیچگاه نامشان را نشنیدهایم و چهرههایشان را ندیدهایم با بیشترین سرعت، کمترین امکانات، و با امید، خود را به دل حادثه میرسانند.
اینان، فرشتگان خاموش اورژانس پیش بیمارستانی هستند؛ همان بچههای پرتلاش ۱۱۵ دامغان که با دوازده گروه عملیاتی فعال، شبانهروز در صف مقدم نجات جان انسانها میجنگند.
اینان قهرمانانی هستند با لباس فرم، نه زره، اما دلشان بنا به ضرورت از فولاد است؛ مقاوم در برابر اندوه، فشار، خستگی و گاها نامهربانی. کارشان پیشدرمانی است اما بار درمان کامل را در بسیاری موارد بر دوش میکشند در آمبولانسهایی که بعضاً نیازمند تعمیرات اساسیاند و با کمترین تجهیزات و در شرایطی که فشار کاری و فشار شیفتهای شغلی طاقتفرسا است همچنان بیوقفه تلاش میکنند.
آنان هر روز با مرگ و زندگی _ با اشک و فریاد _ با استیصال و امید سروکار دارند و در چشمهای نگران یک مادر _ در دستان لرزان یک کودک و در صدای لرزان فردی که با اورژانس تماس میگیرد؛ امید به نجات را جاری میکنند؛ امیدی که بر دوش نجاتگران بی ادعایی است که حتی گاه حقوقشان درخور تلاششان نیست. بارها شده است که به جای تشکر با فریاد خانوادهای عزادار مواجه شدهاند. دعوا، تهدید، بیاحترامی… تنها بهخاطر اینکه عزیز آن خانواده قابل بازگشت نبوده یا درد و شوک روانی، توان کنترل احساس را از آنها ربوده است.
این نجاتگران با وجود اینکه بسیاری از آنان تجربههای بالینی ارزشمندی دارند اما در چارچوب رسمی درمانی کشور، مجاز به مداخله پزشکی کامل نیستند و این در حالیست که بارها با تصمیمها و اقداماتشان، جان انسانی را از آستانه مرگ به زندگی بازگرداندهاند.
اما باورکردنی نیست، همچنان رانندگانی هستند که به آژیر آمبولانس توجه ندارند؛ راه را باز نمیکنند و حتی در برخی موارد مزاحم مسیر حرکت آمبولانس میشوند. این عدم توجه، گاه در مرز باریک مرگ و زندگی است. در رفتار اجتماعی نیز این قشر دیده نمیشود؛ ناپیدا هستند و جای ایشان در تحسینها، در تکریمها، در سیاستگذاریها، و حتی در بودجهها خالی است.
نظام درمانی نیز غالباً توجه شایستهای به این نیروهای پیشدرمانگر ندارد. در سیاستهای منابع انسانی، ارتقاء، پشتیبانی روانی و معیشتی، انگار جایی کمرنگ دارند. این کمتوجهی، وقتی سنگینتر میشود که بدانیم این افراد شبها از تجربه درد دیگران میگریند و صبحها، دوباره با لبخندی ساختگی از روی مهربانی، آمادهی شیفت بعدی میشوند.
بچههای ۱۱۵ دامغان – این دوازده گروه فداکار – گاه با نامرادیهای اداری، گاه با کمبود نیروی انسانی، گاه با کمبود تجهیزات و گاه با فرسودگی ناوگان مواجهاند اما هیچکدام از اینها، مانع از آن نشده که در لحظه نیاز، نخستین گروهی نباشند که به صحنه میرسند.
سرعت بالای رسیدنشان به محل حادثه، نتیجهی انضباط کاری، فداکاری و حس مسئولیتیست که به هیچ رخدادی وابسته نیست؛ این حس، در عمق وجودشان ریشه دارد.
اینان ناپیدا هستند اما همهجا حضور دارند. در نجات نوزادی که به دنیا آمدنش با خطر همراه بود _ در احیای قلب مردی میانسال _ در انتقال فوری بیماری که سکته کرده _ در پشتیبانی روانی از مادری که فرزندش را از دست داده و…
در دنیایی که نجات جان انسانها، گرانترین ارزش ممکن است؛ وظیفه ماست که این تلاشگران گمنام را قدر بدانیم. وقت آن است که رسانهها، مسئولان، و ما مردم، تصویر درست و روشنتری از اورژانس پیش بیمارستانی و نجاتگران آن داشته باشیم. وقت آن است که جایگاه آنان را در ساختار درمانی کشور بازتعریف کنیم و مسیر رشد و حمایت پایدار از آنها را هموار سازیم.
باید به احترامشان بایستیم؛ به احترام همه آنهایی که در دل شب و با صدای بیوقفه آژیرشان، زندگی را دوباره به خانهها باز میگردانند..
تکنیسین های 115 در عین کاربلدی، محجوبند و محرم خانههای مردمان شهرند و همچنین بی پروا هنگام انتقال مصدومان تصادفات هستند و آنجا که وقت طلایی حکم به مرگ و زندگی میدهد؛ بیمهابا میتازند و حرفهای جان را حفظ میکنند ولی افسوس که مصدومان و بیماران هیچ وقت بنا به شرایط بیماری در موعد انتقال، این گروه معجزه گر را به خاطر نمیآورند.
امید آنکه این گروه در سایهسار عنایات الهی باشند و مردم نیز قدردانی از ایشان را فراموش نکنند.
دیدگاهتان را بنویسید