کد خبر: 13915
تاریخ انتشار: خرداد 3, 1403
گروه : یادداشت

فصلی از دلتنگی بنا به هجران یاران،

بگذار تا بگریم …

کائنات قبا را به قواره می‌بُرَد نه بیش و نه کم! …

سیدرضا جزءمومنی

شهید باید شهید شود که مقدّرات به دست حضرت قادرِ تقدیرنویسِ عالم است و خود به خوبی می‌داند که چگونه باید بنویسد و عیار رییسی آنقدر بالا و ارزش او والاست که چون رفیق شهیدش شهید سلیمانی به همان عیار که به گوش هوش مضجع حضرت امام رئوف علیه‌السلام نجوا کرده بود باید در سرنوشت نیز همتا می‌شد و شد که ابراهیم هم، راه قاسم را گرفت و بالانشین قرب خدایی و جلیس ائمه هدی علیهم‌السلام گردید و آنانکه با او راهی شدند نیز در همان اندازه و قواره بودند که باید با هم راه به آسمان بگیرند و گرفتند که از جمع ایشان حسین امیرعبداللهیان نیز که مردی آشنا برای شهر و استان ماست؛ دقیقاً در نجابت و فروتنی سرآمد بود و خاطرات او از همنشینی با سردار شهید هر ذهنی را قانع می‌سازد که او نیز شایسته عروج تحت عنوان والای شهادت باشد که این عیار از نیکبختی در تعالی حیات، باید به مماتی سرآمد و با شکوه ختم شود تا عدالت الهی به بهترین شکل تعبیر و تفسیر گردد.

باز جمعی دیگر راه به آسمان بردند و دل یک ایران بلکه بخش مهمی از جهان را داغدار کردند و همگان در سوز و گدازند که جمعی بسیار، این پرستوهای عاشق را می‌شناختند و حق مطلب را این روزها با اشک و ماتم ادا می‌کنند و از آن سو کسانی که نمی‌شناختند و امروز سر در گریبان حسرتند که ای کاش می‌دانستند این جمع عاشق کیانند؟!

و گروهی که در هر نوبتی دست از تهمت و افترا نکشیدند و از هر تریبونی به خطا تاختند و او را به هر ناشایستی متهم کردند؛ این روزها اسیر نفس سرزنشگر خویشند که ای وای! باز هم اشتباده کردیم که او تا قرب پرید و ملت بر عزایش جامه درید و ما رسوای جهان شدیم و …!

ابراهیم بر هر قاعده خدایی شایسته شهادت بود که هر جا تلاشی از او را شاهد بودیم جز خدمت خدایی و تعالی مردم‌داری ندیدیم و جالب آنکه در هر پست و مقامی، نقطه عطف خدمت شد که در قوه قضاییه کاری کارستان کرد و در تولیت آستان قدس رضوی دامنه خدمت رضوی را به شکلی فراگیر کرد که خادمیاران رضوی از دل هر روستایی نیز به ابهت خدمت، جامه عزّت پوشیدند و در 3 سال خدمت به عنوان رییس قوه مجریه هم شاهد بودیم که کم خوابید و بسیار دوید که ذاتاً می‌دانست فرصت چندانی ندارد و به خوبی رییس‌جمهور خدمت نام گرفت و دولتی خادم را گرد آورد که همگان برابر با اندیشه او خدمت کردند چه خوب سرفصل خدمت را بستند!

حسین امیرعبداللهیان در همین عیار از هم نفسی با سردار سلیمانی و شهید رییسی بود که لباسی نو بر قامت دیپلماسی امروز ایران پوشاند که عزّت و نجابت رفته رابرگرداند و به خوبی، ایران و ایرانی را به رخ جهان و جهانیان کشید.

امام جمعه تبریز و استاندار آذربایجان شرقی را وقتی به اعتبار قول تبریزی‌ها مطالعه می‌کنیم به زیبایی به این نتیجه می‌رسیم که این جمع جز به اعتبار شهادت، حقشان در کانون توجه پروردگار ادا نمی‌شد لذا این عاشقان باید شهید می‌شدند و شدند که جهان و آنچه در آن است به اعتبار حیات خوب و رفتن خوب‌تر معنا می‌شود و حُسن عاقبت، اصل توفیقات آدمی است.

راننده اصفهانی تعریف می‌کرد که هر وقت بار به مشهد داشتم؛ راهی حرم می‌شدم و دقایقی با امام رضا علیه‌السلام خلوت می‌کردم تا شبی که حرم خلوت بود و دست به کنگره‌های عشق داشتم که دستی به شانه‌ام نشست و برگشتم و با عبارت التماس دعا! جناب رییسی مواجه شدم؛ جایم را تعارف کردم و قبول نکرد و سر به مضجع نهاد و او خواند و من گریه کردم و چه خوب شبی شد که تولیت حرم نجوا می‌کرد و دردواره‌های او، چشمه اشکم را جوشان کرده بود؛ او از خدا حُسن عاقبت می‌خواست و حالا به عینه می‌بینم که او چه هنرمندانه نیاز خویش را به ناز رضا به درگاه خدای رضا، التجا می‌کرد و چه خوب پروازی، بی‌نهایت تا نهایت عشق را تجربه کرد.

نگارنده، سال‌ها دل در گرو داشتم تا خادم‌الرضا شوم و هر چه عرض حاجت می‌بردم؛ نمی‌شد تا اینکه شبی در مسافرت‌هایم به مشهدالرضا علیه‌السلام در بالای سر حضرت در حال نماز بودم که تولیت عزیز و صمیمی، حضرت آیت الله رییسی از راه رسید و کنار من به نماز شب ایستاد و چه خوش شبی شد که آیت الله کنار خرده‌پایی، دست به تسبیح داشت و چه با شوق، العفو می‌سرود و دل می‌رُبود؛ صبر کردم تا نماز را به انجام برساند؛ آنگاه در حالی که اشک به چشم داشتم؛ قسمش دادم که آقای رییسی به همین امام رضا! کاری کن تا خادم امام رئوف علیه‌ السلام شوم و مهربان و صمیمی گفت: قسمم نده! چشم! به زودی طرحی را عملیاتی می‌کنم تا چون تویی در لباس خدمت رضوی در آیی و همان وعده، خیلی زود عملی شد و کانون خادمیاران در سراسر ایران فعال شد و جمعیت بسیاری به کسوت خدمت رضوی درآمدند و چون من حاجت‌روا شدند و …

رییسی، خدایگان عاطفه رضوی بود و بارگاه امام رضا علیه ‌السلام در عهد تولیت او جانی دوباره گرفت و اتفاق‌های خوبی را در پذیرایی از زائر و مجاور مشاهده کردیم و آن روزهای طلایی را به خاطر دارم که ویلچرران رضوی بودم و به عشق، مسافران رضا را در حریم ملائک جابجا می‌کردم و خدای را به اعتبار این کسوت متعالی شاکر بودم و هستم.

روزهای مناظره در موعد تبلیغات انتخاباتی را فراموش نمی‌کنم و روزهایی که امیرعبداللهیان، امیر دیپلماسی نوین جمهوری اسلامی بر مسند وزارت خارجه نشست و چه بسیار، آزار کلامی را متوجه این عزیزان کردند و به این دو موهبت خدمت تاختند و در مقابل این دو شاکر درگاه دوست اخم به چهره نیاوردند و مردانه کار کردند و البته خدا نیز صادقانه مزد خدمت را ادا فرمود و جامه شهادت را به بالای ایشان دوخت.

امیرعبداللهیان شهید شهر امیریه دامغان و زاده روستای فیروزآباد از استان شهید پرور سمنان چنان به نجابت زیست و کار خدایی را پیش برد که به مدتی اندک، کاری فراتر از معمول انجام داد و استکبار و صهیونیست و بسیاری از همسایه‌های بد قلق را مبارک‌گوی جمهوری اسلامی کرد؛ امیر سیاست نوین ایران به گردن ما دامغانی‌ها حق به سزایی دارد که هر که می‌فهمد از اهالی شهر او هستیم به رشک و مظلومیت، غبطه‌خور روزهای ما می شوند.

شهید، چنان با خدا گره می‌خورد که کائنات در تعریف و تمجید از او مسابقه می‌گذارد که این روزها شاهدیم حتی دشمنان، پیام تسلیت صادر کرده‌اند و خوب می‌دانند که اهالی دیار شهادت که جام طهورای عشق را لاجرعه می‌نوشند در عیار آسمان، معنا دارند و زمین جای این عاشقان نبوده و نیست.

این روزها همه یک صدا شده‌اند تا صدای عشق باشند و به تقدیر از عاشقان، نفس بزنند که شهید رییسی و همراهان او به شدّت خدا را سرلوحه خدمت داشتند وامروز اهالی درک خدمت، ایستاده‌اند تا حق رییسی و همراهان را به اشک، جبران کنند و با گونه‌ی خیس، از او و همراهان او بگویند و شاهدیم که این روزها هر جا سایه‌ای از شهادت به سر امّت می‌نشیند؛ همگان یک صدا، درد و آه می‌شوند که چرا قدر گوهر شهیدان را نشناختیم و بخشی از زمان و روزگار را باختیم.

کمی در زمینه‌های تشابه مردان غیرت، دقّت کنیم و به کُنه ذات متعالی شهدا فکر کنیم تا به خوبی شاهد باشیم که همه، ریشه در ولایت دارند و این شهدای اخیر چه ارتباط و ارادت آسمانی با امام رضا علیه‌السلام داشته‌اند که هر یک گویی؛ خدا را به وساطت امام رئوف، راضی کرده‌اند تا از جام شهادت بنوشند و جالب آنکه سردار دل‌ها، همان ارادت را نمایان ساخت که این شهیدان اخیر… و تماماً دل در گرو یار داشتند و به این نهایت از ارادت، شهید شدند.

بگذارید دردهای محبوس به سینه را فریاد کنم و دل به خدا بسپارم و اشک را راهی کنم که عصاره دل است و به مدد آن، گونه‌هایم را بشویم و چشم دل به پنجره پولاد امام غریب ببندم و آرام و بی‌صدا بگویم رضا جان!

چه مهربان، یاران خود را به گرد خویش می‌خوانی و آنها نیز بی‌هیاهو، خود را به تو می‌رسانند و ما تنها مانده‌ایم در اسارت دنیایی مست از غرور و پست از نامبارکی ظلم و ستم که بی‌حیا بر سر مظلوم، آتش خشم می‌ریزند و و چه ناخوب یکی را به سخره روزگار می‌گیرند و به کلام و پیام ناصواب آزارش می‌دهند و او، چه بلند و بالا می‌ایستد و چون به تو نظر دارد؛ بی‌خیال از حوالی خشم روزگار است و به نگاه تو در اوج آرامش، خدمت متعالی می‌کند و عاقبت در دامان مهر تو می‌نشیند.

خوش به حال رییسی و امیرعبداللهیان و آل هاشم و موسوی و استاندار و گروه پرواز و هر که دل به گرو آستان رضا علیه‌السلام دارد که چه خوب! زمین را نهادند و از طریق آسمان همّت خویش، راه به مقصد عرش خدا گرفتند.

رییسی! تو با کدام باور به اوج عزّت سلام دادی که در عیار سردار دل‌ها، سیّد قلب‌های مردم این سرزمین نور و سرور شدی .

رییسی! آنان که در سواد زمینی تو شک بردند!!! امروز که سواد ملکوت خویش را به رخ کشیدی؛ چه حالی دارند و حالا در اوج حیا و غیرت و ایمان تو، آنان که جز در محدوده خباثت، تعریف نداشتند چه حال و روزی دارند؟!

 

و ای سردار سیاست ایران اسلامی! حضرت عشق! جناب امیر سخن‌های سیاسی و صاحبِ جهان دیپلماسی! حسین آقای امیرعبداللهیان! بر تو درود بسیار که وقتی برای همراهی مجاهدان در غربت به دامغان آمدی؛ نجابت و معرفت را به نیکی تعریف کردی و چه با نهایت احسان، احساس غریب‌نوازی را به جهانیان دیکته کردی و دامغان از همان روز و ساعت، بوی شهادت گرفت و تو چه مهربان! اهالی غربت در خط مقدم مقاومت را به تفقّد، مهمان نگاه خود ساختی .

سلام ای بلند بالای شهید!

سلام حسین!

سلام بر تو امیر مهرمند دنیای سیاست!

چه خوش فرصتی را برای پریدن انتخاب کردی و چه مظلومانه ولی در اوج ابهت، زمین را به مقصد عرش ترک کردی و به وعده‌گاه دیدار نشستی و راز ابدیت را تعبیر کردی.

حسین جان!

 

به ترنم و ترانه عشق به باور خدمت، جامه عزت پوشاندی و شب میلاد ستاره هشتم، نذر عالم بالا شدی تا تندیس مهر و شکوه ایمان تو را در سرای کواکب ببینیم و جای پای تو را بر دامان ملائک…

همشهری!

تا دیروز به کنه خدمت متعالی تو، فخر داشتیم و امروز در نهایت حسرت، اشک به رخسارمان نشسته و غزل رشادت که از لب‌هایت جاری شد به گوش دل گرفتیم و باور داریم به جنت الرضای عشق نیز بهانه‌ای شدی که فرشتگان الهی‌، انگشت به دندان تحیر بگزند!

امیر بارگاه شوق!

هنوز خیلی نگذشته که راه یافته‌ای و خود را به ملک باقی بافته ای ولی دلتنگی، دلم را درو کرده و داس حسرت، قلبم را جراحت زده که تو، امیر سپاه دیپلماسی سرزمین خورشید، شاه‌نشین خانه‌ی بخت خود شدی و ما دامغانی‌ها در داغ تو ماتمین نشستیم.

سپهسالار مناسبت‌های سیاسی در دولت حضرت خادم الرضا علیه‌السلام!

خوب رفتی همانطور که خوب بودی و با خوب کسی راه به قرب گرفتی که چون تو، والا و اهل عالم بالا بود و حالا فرصتی یافتی تا در محفل نور هم‌نامت تکیه بر منبر عشق بزنی و عباس، همان سقای نور و عشق، جام طهورا تعارف بزند و لاجرعه بنوشی و به رسم همیشه بگویی؛

 

سلام بر حسین شهید!

شهادت مردان بزرگ عالم سیاست،سیدابراهیم رییسی، رییس جمهور مهرمند و باشکوه، شهید سرافراز حسین امیرعبداللهیان و تمامی همراهان ایشان از گروه خادمان مردم ایران اسلامی بر تمامی اهالی مهر و اندیشه در جای جای جهان تسلیت باد و البته فقدان امیر سیاست بر اهالی استان سمنان و شهروندان دامغانی و خاصه مردم مهربان شهر گل‎های محمدی، امیریه‌ی زیبا و روستای شهیدپرور فیروزآباد تسلیت خاص باد که از دامان مهرشان، این شهید سربلند، رو به آسمان کرد و کاش در قنوت این عاشقان در شکر به درگاه یزدان، یادی هم از ما باشد که شاید، فضل خدا از سوی این شهیدان، شامل ما نیز شود.

شهید در همواره روزگار و روزهای حیات خویش، بخت خود را به فرجام شهادت می‌داند و سرفصل‌های زندگی او، بوی شهادت می‌دهد و در خاتمه این نوشتار باز هم اعتراف می‌کنم که این‌ خوش‌سیرتان اگر شهید نمی‌شدند؛ مرگ طبیعی دون شان این عزیزان بود و شهید باید شهید شود! تا عدالت الهی تعبیر واقعی داشته باشد که این گروه نیز مانند 213000 لاله سرخ غیرت در موعد دفاع مقدس، همان راهی را رفتند که شهیدان عهد عاشورا به اقتدای امام حسین علیه‌السلام، خدا را به وعده‌گاه عشق، به دیدار نشستند.

و اما امام رضا جان!

دست ما را نیز بگیر و به همین قاعده که هر که به گوش هوش مضجع تو التجا بُرد و تو را راضی به وساطت نمود که جام طهورا بر او تعارف زنی … دست دل ما را نیز بگیر و ما را نیز شهید، بخواه از بارگاه متعالی حضرت دوست.

و ای شهیدان!

شهد شهادت گوارای وجودتان؛ در اوج قرب و سرور عند الرَبِّ العظیم به یاد ملت بزرگ ایران اسلامی باشید و از خدای خویش، فرج صاحب عصر و الزَّمان را بخواهید و نیز بر مظلومان عالم دعا کنید تا از بند اسارت برهند و دست به قنوت عشق ببرید تا حال آنها که در زمین مانده‌اند؛ خوب باشد و عشق‌ورزی با نور داشته باشند و روزی که فرصت رفتن شد به اعتبار نام شما از جام شهادت بنوشند و راه به قرب و دیدار شما آورند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *